بیانیه شماره شونصدم آرای باطله

انالله و انا الیه راجعون 
ملت نجیب اما کمی تا قسمتی عجیب ایران

این آخرین بیانیه من است و از این پس با زبان دیگری، شاید انگلیسی با شما سخن بگویم. به من پیغام داده‌اند که فتیله را بکش پایین و کوتاه بیا اما نچ، من آن رگم که بگیرد هیچکس جلودارم نیست. من از حق شما مردم بگذرم، از حق منافقین، چاقوکش‌ها و گروهبان قندلی نمی‌گذرم. من به نشانه اعتراض و وفاداری به آرای شما در مراسم افتتاحیه جام جهانی 2010 در آفریقای‌جنوبی که در ورزشگاه المپیک ژوهانسبورگ برگزار می‌شود شرکت می‌کنم ولی پشتم را می‌کنم به مراسم. این اثرش بیشتر است.

ای ملت ایران 
من به این بازداشت‌ها و بازداشت‌هایی که مجددا قرار است بشود و بازداشت‌هایی که قبلا شده و حتی بازداشت‌هایی که نشده کلا اعتراض دارم. از نظر من همه حق دارند به قصد تشویش اذهان عمومی یا به هر قصد و نیت دیگری نشر اکاذیب کنند. اینها که هیچ، من حتی به بازداشت قاتل دوچرخه‌سوار، خفاش شب، پلنگ روز، ببرهای تامیل، گوسفندهای مدرسه آلپ، شهلا جاهد و شهرام جزایری اعتراض دارم.

آهای ملت شریف 
من به نشانه این اعتراض قصد داشتم یا یک حزب تشکیل دهم یا یک تیم فوتبال. حزب را بی‌خیال شدم و از آنجا که این روزها هر کس از خانه‌اش قهر می‌کند یک تیم در لیگ برتر درست می‌کند، من هم قصد دارم یک تیم درست کنم. اغلب هم از بازیکنان مساله‌دار و مغایر با منشور اخلاقی استفاده می‌کنم. با کاپلو مذاکراتی کرده‌ام که اگر درباره رقم قرارداد به توافق برسیم، پیوستن فابیو کاپلو به تیم قطعی است. البته مشکل دیگری که در راه این قرارداد وجود دارد، این است که کاپلو می‌خواهد از همان ایتالیا و با استفاده از اینترنت، تیم را کُچ کند. کاپلو در انتخاب دستیارانش مختار است و ما به او در این باره اختیار تام داده‌ایم.

ظاهرا کاپلو می‌خواهد از مجتبی محرمی و عابدزاده استفاده کند. ما بنا داریم اگر کاپلو به ایران نیامد خودمان به نزد کاپلو برویم و اگر شد به جای لیگ برتر در «سری A» بازی کنیم که این نیازمند تخصیص منابع لازم است. بازی در«سری A» و مسابقه با حریفانی مثل آث‌میلان، یوونتوس، آ.اس.‌رم، کالیاری، اینترمیلان و اون ترمینال ما را مجبور می‌کند که در فصل یارگیری، با دقت بیشتری عمل کنیم. ما بنا داریم مسی را از بارسلونا، رائول را از رئال، از چلسی دروگبا، از یوونتوس دل‌پیرو، از میلان اینزاگی، نیکبخت واحدی را از تراکتورسازی، امیرشیخ جونی و اکاتا از کوثر لرستان، کاکرو از تیم میوا و ایشی را از تیم شاهین به استخدام دربیاوریم. سعی می‌کنیم تیم را با هزینه بخش خصوصی ببندیم و اسپانسر تیم هم شهرام جزایری است.

البته با این وضعیت فوتبال، کسی که با پول شخصی به تیمداری روی می‌آورد، مغز […] خورده است ولی خب! یک عده عاشق سرمایه‌گذاری در ورزش هستند و دوست دارند با توسعه ورزش قهرمانی، پرچم ایران را در آن بالابالاها به اهتزاز درآورند. شما ببینید، جوانی که می‌آید در استادیوم فوتبال نگاه می‌کند، دست به خیلی از خلاف‌ها مثل کشیدن شیشه، شکستن شیشه و پرت کردن شیشه نوشابه، دلستر و ایستک با طعم‌های مختلف می‌زند و با خالی کردن هیجان خود در ورزشگاه، از نظر روانی، تخلیه می‌شود. در اینجا جا دارد خاطرنشان کنم که ما بنا داریم با همکاری بخش خصوصی، سازمان تربیت بدنی و حزب اعتماد ملی نخستین ورزشگاه 300 هزار نفری (به تعداد آرای کروبی) را در محلی به وسعت چند هکتار تاسیس کنیم. ما یک هدف کوتاه‌مدت داریم، یک هدف میان‌مدت، یک هدف درازمدت و یک هدف خیلی درازمدت. قهرمانی در «سریA» هدف کوتاه‌مدت ماست. ما بنا داریم با خریدن داور، جرزنی، شعبده‌بازی و جادوگری به این مهم برسیم.

هدف میان‌مدت ما آزادی بازداشت‌شدگان اخیر و هدف درازمدت ما فتح قله اورست است. هدف خیلی درازمدت ما هم رفتن به جام جهانی و دفاع از آبروی فوتبال ایران است. ما به رسیدن به این اهداف فکر می‌کنیم و این کار را با وجود حمایت‌های شما مردم که سرمایه‌های اصلی ورزش ما هستید، بعید نمی‌دانیم. ما حساب عده معدودی تماشاگرنما را از حساب تماشاگران خوب و فهیم‌مان جدا می‌کنیم و البته از زحمات نیروهای نظامی و انتظامی، صداوسیما، نودال، امپکس، اورژانس، آمبولانس، تدارکات و اون یاروها که برانکارد را حمل می‌کنند، تشکر می‌کنیم و اگر اسم کسی از قلم افتاد یا اسم کسی را فراموش کردیم بیاوریم یا اسم طرف یادمان بود اما دلمان نخواست که از وی تشکر کنیم یا هر چی، خلاصه در جوانی پاک بودن شتری است که در خانه هر کسی می‌شود روزی گلستان غم مخور.

منبع:وطن امروز














زندگی نامه حاج احمد متوسلیان

تولد و کودکی

به سال 1332 ه.ش در خانواده‌ای مومن و مذهبی در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی خود را در دبستان اسلامی «مصطفوی» به پایان برد. ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می‌کرد. احمد در همان سال های نوجوانی با شرکت فعال در هیات های مذهبی و کلاس های قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنایات رژیم منحوس پهلوی آگاه شد و با سن و سال کمی که داشت قدم به میدان مبارزه با طاغوت گذاشت. پس از پایان دوره ابتدایی، در هنرستان صنعتی، شبانه به تحصیل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ دیپلم گردید. سپس به خدمت سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی تانک را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد.



فعالیت سیاسی – مذهبی

او در دوران سربازی، فردی مذهبی و مومن بود و در بحث ها، مخالفت خود را با رژیم ستمشاهی بیان می‌کرد. پس از اتمام خدمت سربازی، در یک شرکت تاسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گردید و به فعالیت های سیاسی- تبلیغی خود ادامه داد. تا اینکه پس از مدت ها تعقیب و گریز، در سال 1354 توسط اکیپی از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلک‌الافلاک خرم‌آباد در سلولی انفرادی گذراند. به روایت همرزمانش، با وجود تحمل شکنجه‌های جسمی و روحی فراوان، حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دل سیاه مزدوران ساواک گذاشت، تا اینکه او را به بند عمومی منتقل کردند و حدود نه ماه را نیز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامی از زندان آزاد گردید و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادی، در شروع قیام های خونین قم و تبریز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران عهده‌دار شد و رابطه‌ای تنگاتنگ با حرکت های مکتبی محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران داشت. با شدت یافتن روند نهضت اسلامی و رویارویی مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پای شهادت پیش رفت و در روزهای 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ایثار چشمگیری از خود نشان داد. با پیروزی معجزه آسای انقلاب اسلامی، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهده ‌دار شد. پس از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و دوشادوش سایر همرزمانش با حداقل امکانات موجود به سازماندهی نیروها همت گماشت.



مبارزه با ضدانقلاب در کردستان

پس از شروع قائله کردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوکان شد و به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابیون که در راس آنها دمکرات ها قرار داشتند، پاکسازی نماید. او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت.. در ابتدای ورود به شهر بانه، به تلافی کمین ناجوانمردانه‌ای که ضدانقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند، طی یک عملیات دقیق ضدکمین خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبرد، چهارصد اسیر و دویست کشته از ضدانقلاب برجای ماند. پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان از جمله معاون خود (شهید محمد توسلی) برای فتح سنندج راهی این شهر شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون محمد بروجردی و اصغر وصالی، سنندج را آزاد نمود و کمر تجزیه‌طلبان را شکست.  در زمستان سال 1358 به او ماموریت داده شد تا جاده پاوه – کرمانشاه را که در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد کند. عملیات با فرماندهی او و همکاری سپاه پاوه شروع و با موفقیت کامل به انجام رسید و ایشان به همراه سایر برادران، وارد شهر پاوه شدند. پس از مدتی، با حکم شهید بروجردی، به فرماندهی سپاه پاوه منصوب گردید. 



آزادسازی شهر مریوان

اوایل خرداد 1359 ماموریت آزادسازی شهرستان مریوان که در تصرف گروهک های محارب بود، به وی محول شد. تسلط ضد انقلاب در مریوان به گونه‌ای بود که از پادگان این شهر می‌توانستند افرادی را که در سطح شهر تردد می‌کردند شمارش کنند. به همین دلیل، به محض نشستن هلیکوپتر در محوطه باند فرود، حاج احمد و همراهانش زیر آتش همه‌جانبه دشمن قرار می گیرند. حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهی نیروها، با یورشی سهمگین و برق‌آسا توانست شهر مریوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهک ها پاک نموده و در این شهر استقرار یابد. از همین زمان بود که مسئولیت فرماندهی سپاه مریوان به عهده ایشان گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی، سید محمدرضا دستواره، رضا چراغی، حسین قوجه‌ای، حسین زمانی، محسن نورانی و علیرضا ناهیدی به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله، دمکرات و رزگاری پرداخت. ترس و وحشتی که از او بر دل سیاه ضدانقلابیون نشسته بود به حدی بود که به قول یکی از همرزمانش، هر وقت به ضدانقلاب خبر می‌رسید که حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد، قوای ضدانقلاب، فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و مانند روباه از معرکه می‌گریختند. آزادسازی ارتفاعات دزلی مشرف بر شهر پنجوین عراق که در حکم سرپل نفوذ عناصر ضدانقلاب به خاک ایران اسلامی بود، را باید از دیگر دست‌آوردهای مهارت رزمی قاطعانه حاج احمد و گروه اندک همرزمش در کردستان دانست. جالب آنکه بنی‌صدر ملعون به شدت از هرگونه امدادرسانی لجستیکی به نیروهای سپاه در کردستان (از جمله مریوان) خودداری می‌کرد و حتی دستور اکید و مکتوب داده بود تا به سپاه مریوان حتی یک فشنگ هم تحویل داده نشود و بدین گونه حاج احمد در چنین وضع دشواری به نبرد مظلومانه سرگرم بود. پس از حذف باند بنی‌صدر از دستگاه اجرایی کشور – در دی ماه 1360 و در شب 27 رجب، مصادف با بعثت حضرت رسول اکرم(ص) – عملیات سرنوشت ‌ساز محمدرسول‌الله(ص) از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهید حاج همت رهبری شد که در این محور، رزمندگان اسلام به مرزهای بین‌المللی رسیدند. این عملیات در حقیقت سنگ بنای تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار می‌رود.

شرکت در دفاع مقدس

حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، ماموریت یافت تا رزم بی‌امان خود را در جبهه‌های جنوب ادامه دهد. او از طرف سردار فرماندهی کل سپاه مامور شد با بکارگیری برادران سپاه مریوان و پاوه تیپ محمدرسول‌الله(ص) – که بعدها به لشکر تبدیل شد – را تشکیل دهد و فرماندهی تیپ مذکور را نیز خود به عهده گیرد. بدین ترتیب به فاصله کوتاهی حاج احمد و سایر سرداران نامی کردستان در معیت شهید بروجردی راهی جبهه‌های جنوب شدند تا تدابیر نوین دفاعی کشور، نظام فرهنگی یگان های رزمی منظم و مکانیزه سپاه در جنوب را سامان بخشیده و آزادسازی مناطق اشغالی خوزستان را سرعت بخشند. رزمندگان تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) برای ورود به مصاف فتح‌المبین پس از طی یک دوره فشرده آموزشی توسط حاج احمد، خود را آماده کردند و در شب دوم فروردین ماه سال 1360 در محور دشت عباس (چنانه) وارد عرصه پیکار شدند و در این نبرد پیروزمند نقش اساسی ایفا کردند. پس از مدتی زمینه اجرای عملیات بیت‌المقدس در دستور کار یگان های رزمی قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ، در تمامی ماموریت های شناسایی شرکت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزدیک راه‌ کارهای مناسب عملیات را شناسایی می‌کرد. در شب دهم اردیبهشت ماه سال 1361 عملیات بیت‌المقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهی حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن یورش بردند. نقطه آغاز عملیات، منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز – خرمشهر بود که با عبور نیروها از ورود متلاطم کارون به سمت دژ مارد جهت‌دهی شده بود. با وجود حجم سنگین آتش کور و بی‌وقفه یگان های توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نیروهای دشمن را در این محورها زمین‌گیر کنند و کلیه پاتک های آنها را دفع نمایند.یکی از فرماندهان عملیاتی جنگ در مورد نقش حساس ایشان در عملیات بیت‌المقدس می‌گوید: اگر فرماندهی قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عملیات بیت‌المقدس روی جاده اهواز – خرمشهر حاج احمد نبود عملیات به مشکلات زیادی برخورد می‌کرد. او در همان‌جا اسلحه کلاشینکف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ایستادگی کرد و رزمندگان نیز با تأسی به او مقاومت بسیاری از خود نشان دادند که در نهایت جاده اهواز – خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت وخیمی که از ناحیه پا داشت حاضر به ترک میدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهای مستحکم و میادین متعدد مین، نیروهایش را عبور داد و در نهایت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361 رزم‌آوران تیپ 27 حضرت رسول(ص) با جلوداری سردار حاج احمد متوسلیان در کنار سایر یگانهای سپاه به خاک مطهر خرمشهر قدم نهادند. ایشان در عصر همان روز طی سخنان کوتاهی خطاب به دریادلان بسیجی در برابر مسجد جامع خرمشهر چنین گفت: همه عزیزان ما که تا امروز در خوزستان غوطه‌ور شده و به شهادت رسیده‌اند برای حفظ اسلام عزیز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند، اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم.

در پی آزادسازی خرمشهر، حاج احمد در معیت سایر سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی(ره) مشرف شدند. در آن دیدار حضرت امام خمینی(ره) این سرداران دلاور، به ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قرار دادند.

حضور در لبنان

هنوز طعم شیرین فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس می‌کرد که خبر تلخ تهاجم ارتش صهیونیستی به خاک لبنان را شنید. او در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی – نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راه های مساعدت به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان را بررسی نماید.

ویژگی های اخلاقی     

آگاهی و شناخت بالای ایشان در مسائل سیاسی – اجتماعی از جمله خصوصیات بارز این سردار بزرگوار بود. در تدبیر و تصمیم‌گیری هایش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار، بر دل ها فرماندهی می‌کرد و همواره در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل، در سخت‌ترین شرایط،‌کسی او را تنها نمی‌گذاشت. امکاناتی را بیشتر از نیروهای تحت امر خود، به خدمت نمی‌گرفت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی،‌ از عاطفه بالایی برخوردار بود. علاوه بر فرماندهی، در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر، نظافت محیط، شستن ظروف و ... با پرسنل تحت امر همراهی می‌کرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها، از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی همرزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث می‌نمود. حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌های محترمشان احترام خاصی قایل بود و در هر فرصتی به مزار شهدا می‌رفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانواده‌های این عزیزان تلاش می‌کرد و در غم فراق همرزمانش می‌سوخت. نقل می‌کنند: هنگامی که بر مزار شهید جهان‌آرا حاضر می‌شد، آن‌چنان از خود بی‌خود می‌شد که تا ساعت ها بی‌وقفه اشک می‌ریخت و با روح بلند او نجوا می‌کرد. برادر دیگری نقل می‌کند:شبی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب(س) تا صبح به گریه و نماز مشغول بود. حوالی سحر به سیمایی بشاش و لبی خندان به سوی همسفرانش آمد و در پاسخ به سئوال دوستانش که خوشحالی او را جویا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهیدم، مخصوصاً شهید محمد توسلی اشک می‌ریختم. به عمه سادات متوسل شدم، تا بلکه ایشان در کارم عنایتی فرمایند. چند لحظه پیش ناگهان دیدم یک پیرمرد نورانی با محاسنی سفید و لباس بسیجی بر تن، کنارم آمد و ایستاد و گفت: پسرم! بی‌تابی نکن، لحظه اجابت دعایت نزدیک شده است.

نحوه اسارت

در چهاردهم تیر سال 1361، اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی،‌مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک – توسط آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو گروگان گرفته شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند،‌که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. درحالی که همرزمان آن مهاجر الی‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از او و همرزمانش برسد...



چت کردن با شیطان


پرستو تنها قربانی داریوش نبود و تحقیقات نشان داد این مرد پنج دختر نوجوان دیگر را به همین شیوه اغفال کرده است و باعث شده آنها از خانه هایشان فرار کنند. دختران نوجوان مدتی بعد از فرار توسط داریوش به شمال کشور برده شده و بعد از اینکه مورد سوءاستفاده او قرار گرفته اند در همان شهر رها شده بودند.اعتماد: مردی که دختران جوان را اغفال و آنها را عضو یک گروه شیطان پرست می کرد با شکایت خانواده یکی از این دختران دستگیر شد.



چندی پیش مردی به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد نوه 15 ساله اش از خانه فرار کرده است. پدربزرگ نگران که معتقد بود نوه اش را فریب داده اند، گفت؛ پرستو هفت ساله بود که مادر و پدرش را در یک تصادف از دست داد و من به عنوان پدربزرگش سرپرستی او را بر عهده گرفتم و نوه ام را بزرگ کردم. از آن زمان 8 سال می گذرد. ما در این مدت رابطه خیلی دوستانه یی داشتیم و نوه ام هر اتفاقی می افتاد برای من تعریف می کرد. من چندی پیش برایش کامپیوتر خریدم و همه امکانات رفاهی را برایش فراهم کردم تا پیشرفت کند. پرستو خیلی خوب درس می خواند و تا جایی که می دانم هیچ مشکلی در زندگی اش نداشت تا اینکه به طور ناگهانی خانه را ترک کرد. 

با شکایت این مرد تحقیقات برای روشن شدن ارتباطات پرستو آغاز شد. کارآگاهان در اولین گام رایانه دختر نوجوان را بررسی کردند و متوجه شدند وی در چت روم با پسر جوانی چت می کرده است و این اواخر آنها دیدارهایی نیز با هم داشته اند. اطلاعات موجود در کامپیوتر این دختر نشان می داد او اغفال شده و در تمام مدت خواسته های داریوش پسری که او را فریب داده بود برآورده می کرده است. 

بررسی های فنی پلیس هویت داریوش را برای ماموران روشن کرد و آدرس محل زندگی این جوان به دست آمد اما داریوش خانه را ترک کرده بود و هیچ نشانی جدیدی نیز از آنها در دست نبود، بنابراین یک بار دیگر در کار ماموران گره افتاد و باعث شد تلاش های مجدد برای به دست آمدن نشانی متهم انجام شود. کارآگاهان با پیگیری های اینترنتی خود موفق شدند یک بار دیگر آدرس این جوان را پیدا و این بار او را دستگیر کنند. 

داریوش در بازجویی های اولیه منکر همه اتهاماتش شد و حتی ادعا کرد پرستو را نمی شناسد اما زمانی که فهمید پلیس چندین روز او را در فضای مجازی تحت کنترل داشته است به اغفال دختران جوان و عضو کردن آنها در یک گروه شیطان پرستی اعتراف کرد. 

داریوش گفت؛ از ماه ها قبل به عضویت یک گروه شیطان پرستی درآمدم و در آنجا فعالیت داشتم. وظیفه من این بود که برای این گروه عضوگیری کنم و بهترین راه فضای مجازی بود. من در چت روم با دختران نوجوانی که چیزی از شیطان پرستی و خطرات آن نمی دانستند چت و زمانی که اعتماد آنها را جلب می کردم چندین جلسه با هم بیرون می رفتیم و بعد آنها را به مهمانی دعوت می کردم تا بیشتر باهم ارتباط برقرار کنیم. در نهایت آنها را به بهانه رسیدن به یک زندگی پر از لذت به فرار تشویق می کردم و بعد از فرار دختران نوجوان را به عضویت گروه شیطان پرستی درمی آوردم. 

داریوش سپس خانه یی را که پرستو در آن نگهداری می شد به ماموران نشان داد و دختر نوجوان بعد از چندین روز پیدا شد. این دختر به ماموران گفت؛ بعد از آشنایی با داریوش به عضویت گروه شیطان پرستی درآمدم. در آنجا بود که با انواع مخدرهای عجیب آشنا شدم. البته اوایل به من نمی گفتند قرص هایی که به من می دهند مخدر است. آنها ادعا می کردند اگر این قرص ها را بخورم همه غصه ها را فراموش می کنم و به یک احساس خیلی خوب می رسم. من هم به خاطر شرایط ویژه یی که در زندگی داشتم خیلی دلم می خواست کاری کنم تا همه چیز از ذهنم پاک شود. بار اول در یک مهمانی قرص را به من دادند. در آن مهمانی افرادی بودند که کارهای عجیبی انجام می دادند و با انرژی زیادی حرکت می کردند. به من گفتند اگر آن قرص را بخورم به اندازه افرادی که در آنجا هستند پرانرژی می شوم. من هم استفاده کردم و دیگر متوجه چیزی نبودم. با اصرار اعضای گروه خصوصاً داریوش چندین بار از این قرص ها استفاده کردم.

پرستو تنها قربانی داریوش نبود و تحقیقات نشان داد این مرد پنج دختر نوجوان دیگر را به همین شیوه اغفال کرده است و باعث شده آنها از خانه هایشان فرار کنند. دختران نوجوان مدتی بعد از فرار توسط داریوش به شمال کشور برده شده و بعد از اینکه مورد سوءاستفاده او قرار گرفته اند در همان شهر رها شده بودند. با شناسایی این پنج دختر آنها به تهران منتقل و به خانواده هایشان بازگردانده شدند و سپس از داریوش شکایت کردند. 
در بررسی های انجام گرفته از خانه متهم تعدادی لباس با آرم شیطان پرستی و مواد مخدر و روانگردان کشف شد. همچنین همدست داریوش نیز دستگیر شد. اکنون تحقیقات در این خصوص در شعبه 4 دادیاری دادسرای جنایی تهران ادامه دارد.


چرا سیستم پیامک مختل شده است؟

سایت الف در پاسخ به پرسش‌هایی مبنی براینکه چرا از پنجشنبه 21 خرداد یعنی روز قبل از انتخابات تا امروز که ده روز از انتخابات می‌گذرد، سیستم پیامک قطع است؟ آیا این کار به دلیل بی‌خبر نگه‌داشتن مردم از یک نوع کودتا نیست؟ با توجه به اینکه ناظران ستاد آقای موسوی قرار بود روز انتخابات با پیامک تخلفات را گزارش کنند، چرا با قطع پیامک‌ها مانع کار ناظران آقای موسوی شدند؟ چرا اینترنت برخی روزها کم سرعت شد و چرا برخی سایت‌ها فیلتر است و چرا روی ماهواره‌ها پارازیت می‌فرستند؟ نوشت؛ عبارات فوق مجموعا حاوی 6 سوال است که در افکار عمومی مطرح شده برخی از آنها پاسخ روشنی دارند و برخی را بهتر است مقامات رسمی پاسخ دهند. مجموعا برای این 6 سوال می‌توان این پاس‌خها را ارایه کرد: 

1 – علت قطعی سیستم پیامک

متاسفانه در این دوره از انتخابات ، جنگ روانی ، بسیار گسترده و البته زشت و پلیدی بصورت تولید و توزیع انبوه شایعات و ادعاهای دروغ شکل گرفته بود و با پیامک در جامعه منتشر می‌شد. گستردگی تولید و انتشار شایعات پیامکی در روز 5 شنبه 21 خردادماه (روز منع تبلیغات) به حدی رسید که حتی دفتر رهبر انقلاب ناچار به انتشار اطلاعیه رسمی در عصر روز 5 شنبه و تکذیب شایعات منسوب به ایشان شد.

ادامه تولید و انتشار این پیامک‌ها می‌توانست بر سلامت انتخابات تاثیر بگذارد. به عنوان مثال اگر پیامکی با محتوای «فلان نامزد به نفع دیگری کناره‌گیری کرد» منتشر می‌شد، نه فقط می‌توانست سلامت انتخابات را مخدوش کند بلکه ظلم بزرگی به یکی نامزدها روا داشته می‌شد. علاوه بر این در روزهای منتهی به 21 خرداد ، برخی ستادها با تولید و انتشار پیامک‌هایی ، نامزد خود را پیروز قطعی انتخابات معرفی می‌کردند که تداوم این کار احساس پیروزی در جامعه پیامک گیران را تقویت و نتیجه واقعی آرای کل کشور را برایشان غیرقابل باور می‌کرد که البته زمینه‌ساز روانی آشوب‌های اخیر هم شد.

تداوم قطع پیامک‌ها بعد از انتخابات را هم طبعا باید پیشگیری از سوء استفاده آشوبگران و هدایت کنندگان سازماندهی کنندگان آشوبها دانست. 

2 – اخلال در کار ناظران آقای موسوی با قطع شبکه پیامک‌ها

شاید قطع شبکه پیامک کشور در روز انتخابات در کار ناظران آقای موسوی اختلال ایجاد کرده باشد اما با توجه به اینکه در روزهای حساس و شلوغ از نظر تبادل پیام‌ها (مانند عیدنوروز) ، پیامک‌ها با تاخیر ارسال می‌شود، جای این سوال باقی است که چرا ستاد آقای موسوی برای انتقال اطلاعات تخلفها، قصد داشتند از پیامک استفاده کنند؟! آیا به این نکته ساده «تاخیر در ارسال پیامک‌ها در روزهای شلوغ» توجه نکرده بودند و یا اینکه موضوع قطع پیامک‌ها را بهانه‌ای و مدرکی تقلبی دانستن نتیجه انتخابات قرار داده‌اند؟ 

3 – کندی اینترنت و فیلتر کردن سایت‌ها

در روزهای منتهی به انتخابات و ایام بعد از آن، کاربران فارسی زبان و ایرانی در اینترنت بسیار زیاد شده است و همان سوء استفاده از شبکه پیامک در برخی سایت‌ها و وبلاگ‌ها را هم شاهد بوده‌ایم. با این حال فیلتر کردن سایت‌های خبری یکی از نامزدها کار اشتباهی بود که جبران شد. به نظر می‌رسد اگر مسوولان وزارت کشور و شورای نگهبان نسبت به شایعات و سوالات بعضا منطقی ایجاد شده در اذهان حساس تر باشند و به سرعت به شایعات پاسخ داده و پاسخهای قانع کننده و ایجاب کننده‌ای به سوالات مطرح شده بدهند، نیازی به فیلتر کردن سایت‌های دروغپرداز و شایعه پراکن نخواهد بود.

آنچه مسلم است هر چند برخی طرفداران نامزدها بسیار متعصب هستند و حرف نامزد خود را از هر دلیل و منطقی بالاتر می‌دانند، اما اکثریت قریب به اتفاق مردم و افکار عمومی ایران، منصف و منطقی هستند و با ارایه اطلاعات صحیح و قانع کننده ، مجاب می‌شوند. 

4 – پارازیت روی ماهواره‌ها

صرفنظر از ممنوعیت قانونی استفاده ازماهواره در کشور ما در روزهای اخیر برخی شبکه‌های ماهواره‌ای به طور رسمی و علنی در خدمت آشوبگران قرار گرفته‌اند و حتی طرز تهیه بمب دست ساز و آتش زدن سطل‌های زباله و ایجاد رعب و ناامنی را آموزش می‌دهند و بینندگان خود را به ایجاد آشوب و ناامنی تحریک می‌کنند. اخلال در امواج چنین شبکه‌هایی با هدف جلوگیری از سازماندهی کردن آَشوبگران و اقدامی صحیح ارزیابی می‌شود.

مجموعا به نظر می‌رسد در کشور ما مقررات مدیریت بحران، شفاف و روشن نیست. در برخی کشورها مثل آمریکا، فرمانداران ایالات‌ها اجازه دارند در مواقع بحرانی مثل وقوع زلزله، با «بحران زده» اعلام کردن یک منطقه خاص در مدتی خاص، برخی آزادی‌های شهروندان را نقص کنند. تجربیات بحران اخیر نشان داد که جای مقررات مشابهی در کشور ما خالی است تا در مواقع بحرانی، مردم بدانند کدام یک از آزادی‌های مدنی تا چه حدی و تا چه زمانی نقض خواهد شد و چه رفتارهایی جرم خواهد بود و مجازات آنها چه خواهد بود و حدود اجازه نیروهای امنیتی برای سرکوب آشوبگران و محدودیت‌های ارتباطی (نظیر ارسال پیامک یا اینترنت) تا چه حد خواهد بود. با فروکش کردن این بحران، تدوین این مقررات باید از جمله آموزه‌های بحران اخیر باشد.

سبز هم بازیچه شد مهدی بیا

گرگها  خوب  بدانند در این ایل غریب           گر پدر مرد  تفنگ  پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی  کشته شدند          توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید که در قافله مان           دل دریایی و چشمان تری هست هنوز  
 
خانم دکتر زهرا رهنورد، همسر مهندس میر حسین موسوی

در این دیار سبز همه سیاست مدارند  
 
حتی این نامردا...
  
 
 

میرحسین، 30 میلیون روی شاخش است!

  

مادر بچه ها:

نبینم دوباره احمدی‌نژاد رأی بیاورد

سایت تحلیلی- تخیلی "خانواده" گزارش داد مادر بچه ها خطر تقلب در انتخابات را گوشزد کرد.

وی که معتقد بود "یا موسوی رییس جمهور می شود یا همه بریزند توی خیابون" در تشریح دیدگاه خود افزود: "2 حالت دارد: یا تقلب نمی شود و یا تقلب می شود. اگر تقلب نشود، فبها. اما اگر اگر تقلب شود، باز 2 حالت دارد. و در هر 2 حالت باید مردم به خیابان‌ها بریزند".

مادر بچه ها ضمن هشدار به احمدی‌نژاد و مردم خوارجش گفت: "اگر احمدی‌نژاد یک‌بار دیگر رأی بیاورد، من آن دنیا از سر تقصیرات پل صراط نمی گذرم."

م. ت. اصلاح‌زاده در کلانتری محل:

دستگیر شدن من یک دروغ آشکار است

م. ت. اصلاح‌زاده که در حال تدارک دیدن برای آشوب‌های خیابانی در یک خانه تیمی غافلگیر و دستگیر شده بود، با تکذیب دستگیری خود، مراتب انزجارش از دولت مردم فریب را اعلام داشت.

وی همچنین با اشاره به بلندگوهای دستی کشف شده از این مرکز گفت: اقلام کشف شده نیز دروغ محض بوده و در صورت اثبات، هیچ ارتباطی با اغتشاشات پیش بینی شده ندارند، بلکه قرار بوده است عادلانه میان کسانی که در 20 سال گذشته تریبون نداشته اند، پخش شود تا به آزادی بیان لازمه دست یابند.

رییس شاخه مبارزه با رمالی و کف بینی:

میرحسین، 30 ملیون روی شاخش است

به گزارش قلم نیوز، دکتر مؤمن فرشادی از کارشناسان روشن‌بین ستاد میرحسین موسوی و رییس شاخه مبارزه با رمالی و کف بینی این ستاد، گفت: با وجود کوتاهی ها و کارشکنی های صندوق های رأی، میرحسین در آستانه شکستن رکورد 30 میلیون رأی است.

وی افزود: اخبار واصله به تأیید شخص وِروِرِ جادو و سایر کاهنان و پیشگویان معابد رسیده و با اخبار ساختگی ستادهای احمدی‌نژاد که بر اساس رمالی ها و کف بینی های سطحی تهیه می شود، 360 درجه متفاوت است. فرشادی به تمام مردم ایران اطمینان داد کمیته صیانت از آراء به شدت مراقب است کسی جز میرحسین موسوی از صندوق ها بیرون نیاید.

قلم:

میرحسین موسوی برنده است، 60 درصد

سردبیر قلم نیوز با استناد به آمارهای تحریف نشده احتمال داد، بلکه حدس قوی زد، بلکه با قاطعیت اعلام داشت میرحسین موسوی با کسب 60 درصد آراء برنده انتخابات است.

سردبیر این پایگاه معتبر اینترنتی با اشاره به پیشگویی دکتر مؤمن فرشادی مبنی بر رأی 30 ملیونی مردم به موسوی، اعلام کرد "برفرض که از این 30 میلیون، 5 ملیونش به موسوی رأی ندهند. نه؟ فوقش 8 ملیون رأی نمی دهند که می کند به عبارت دست کم 22 ملیون نفر." وی افزود: "به خجستگی و مبارکی این تعداد مساوی رأی جناب آقای خاتمی هم هست و دقیقاً 60 درصد از آرای به صندوق ریخته شده را شامل می شود".

نامبرده با دروغ‌گو خواندن کسانی که می گویند چنین آماری غلط است، تصریح کرد: این افراد چیزی از آزادی بیان نمی فهمند و باید پایشان را قلم کرد. سردبیر قلم در پایان با قاطعیت اعلام داشت، بلکه حدس قوی زد، بلکه احتمال داد در صورت رأی نیاوردن موسوی، مردم به خیابان ها ریخته و آشوب هایی به پا خواهند کرد.

قلم نیوز، ارتباط این آشوب های تصادفی با نامه پدر بچه ها و تهدیدات مادر بچه ها را جداً تکذیب کرد.

منبع: کلمه و قلم نیوز!