تقلب در کنکور (طنز)


تقلب در کنکور سراسری

گزارش خبرگزاری های خیلی معتبر، یکی از داوطلبان کنکور دیروز پس از رویت سئوالات کنکور خود را نفر اول اعلام کرد و از مسئولان دانشگاه صنعتی شریف خواست تا از هم اکنون برای روز 1 مهر ماه برای او غذای سلف دانشگاه را رزرو نمایند.

همچنین این داوطلب کنکور اعلام کرد که اگر نفر اول کنکور نشود قطعا تقلبی صورت گرفته و باید کنکور از اول و با نظارت اساتیدی از دانشگاه لس‌آنجلس برگزار شود.
وی همچنین از الان متن نامه ای را به سازمان سنجش آماده انتشار کرده است که بدین شرح است:

سازمان شریف سنجش
انا لله و انا الیه راجعون
همانطور که پیش بینی می شد در کنکور تقلب شد. پس زود کنکور را از اول برگزار کنید.
اصلا مگر می شود من مجاز نشوم؟!
ضمنا از کلیه کسانی که کنکور داده اند خواهش می‌شود بریزند خیابانها.
والسلام
×××

رئیس سازمان اطلاعات آماری آمریکا نیز دیروز در اظهارات مداخله جویانه ای از این داوطلب کنکور دفاع کرده و از دولت ایران خواست تا صدای معترضین کنکور را بشنود.

اوباما نیز گفت: ما به دقت همه چیز را می بینیم.

×××

بیانیه شماره 107 داوطلب

مردم شریف ایران

تسلیت

ما تا آخرین قطره خون و آخرین قطره جوهر خودکار تا ابطال کنکور در کنار مردم خواهیم ماند و از صحنه کنار نخواهیم رفت و از هواداران میلیونی خود می خواهیم همچنان با کارهای ذیل در صحنه باشند.

1- شبها سوت بزنند
2- صبح ها صبحانه بخورند
3- سینما بروند
4- استخر بروند
5- ......

والسلام

همچنین تعدادی از بازیگران و اهالی هنر نیز از ایشان حمایت کردند:

1- مظفرالدوله ایلخان منش
2- محمدرضا صمدپور اصل
3- ....
.
.
606 - ملک الملوک اصغر نژاد

تقلب سبز

بر گرفته از وبلاگ تقلب سبز:


از بزرگی می پرسن اقا وضع جامعه خرابه دشمن تا کجاها پیش اومده تهاجم فرهنگی گریبانگیر جوونا شده و.......

بزرگ:خب کاری نداره شما ها تهاجم کنید تا حساب دستشون بیاد













اغتشاش گران را شناسایی کنید




لطفا به لینک های زیر مراجعه کنید و اغتشاش گران را (اگر می شناسید) شناسایی کرده به خصوص این حاجی که با لباس مقدس روحانیت وارد این اغتشاشات شده است.البته از وقتی که روحانیون ما نسبت به ساسی مانکن ابراز علاقه کرده اند بعید نیست که یکی از گول خوردگان لباس روحانیون را پوشیده و بین اغتشاشگران آمده..........




لیست یک



لیست دو

مصر در سوگ شهید حجاب گریست

مردم مصر در یک راهپیمایى بزرگ شهادت یک زن مسلمان مصرى در آلمان را گرامى داشتند و هفتم جولاى را تبدیل به روز جهانى حجاب کردند.به گزارش «جوان»، به نقل از خبرگزارى ها، شهر اسکندریه مصر روز دوشنبه شاهد مراسم بزرگداشت زن مسلمان ۳۲ ساله اى بود که چند روز قبل به خاطر حجاب خود در یک دادگاه آلمانى مورد حمله یک آلمانى روس تبار قرار گرفت و با ۱۸ ضربه چاقو به شهادت رسید. مراسم بزرگداشت این زن مصرى به نام «مروه شربینى» روز سه شنبه تبدیل به یک راهپیمایى سیاسى بزرگ در مصر شد که شمارى از وزراى کابینه مصر نیز در آن شرکت داشتند. در این مراسم مصرى ها یکپارچه شعار مرگ بر آلمان سر دادند و نژادپرستى و اسلام هراسى در اروپا را محکوم کردند.«مروه شربینى» که اغلب رسانه ها او را شهید حجاب مى نامند، در حالى در دادگاهى در آلمان مورد حمله «الکس .اى» قرار گرفت که کودکى سه ماهه در شکم داشت. در این تظاهرات مصرى ها فریاد مى زدند حسنى مبارک: خون مصرى ارزان نیست. در همین حال نیروهاى ضدشورش مصرى به شدت با مردم درگیر شدند. مروه که بود و چرا به آلمان رفت و چگونه شهید شد؟مروه شربینى همسر وابسته فرهنگى مصر در یکى از دانشگاه هاى آلمان درس مى خواند و براى انجام تز دکتراى خود به همراه همسرش به آلمان رفته بود. على الشربینى پدر اندوهگین مروه در گفت وگویى با روزنامه مصرى الیوم گفت: پایبندى دخترم به حجاب در آلمان باعث شده بود که به رغم تحصیلات عالیه، نتواند شغلى پیدا کند. هر وقت که سوابق تحصیلاتى و کارى خود را براى تصدى شغلى به داروخانه یا یک مؤسسه پزشکى مى فرستاد سوابق او را پس مى فرستادند و از وى مى خواستند که عکس خود را بدون حجاب ارسال کند و بالطبع چون دخترم به حجاب متعهد بود شغل مورد نظر را از دست مى داد، زیرا او یک مسلمان با حجاب و از نظر آنان یک تروریست! بود. یک سال و نیم بود که دخترم از طریق تلفن مزاحمت هاى همسایه نژادپرست خود را با من در میان مى گذاشت. بارها این فرد اقدام به برداشتن حجاب از سر دخترم کرده و او را تروریست خوانده بود تا اینکه دخترم از او در دادگاه شکایت کرد و ما هرگز تصور نمى کردیم این شکایت تعصب فرد نژاد پرست را تا حدى تحریک کند که دختر و نوه ام را که هنوز متولد نشده بود با هم به شهادت برساند. دادگاه آلمان به نفع دخترم حکم داد و فرد جانى را به پرداخت ۷۵۰ یورو محکوم کرد. این حکم دادگاه باعث شد که وى به مروه در مقابل چشمان قاضى حمله کند و با ۱۸ ضربه پیاپى چاقو، او را به شهادت برساند. وى سپس به شوهر مروه و یکى دیگر از حضار حمله و آنان را با ضربات چاقو زخمى کرد. پلیس حاضر در دادگاه به اشتباه تیرى را به پاى شوهر مروه شلیک کرد و او هم اکنون در حالت کما از مرگ همسر خود بى خبر است.واکنش مقامات مصرى چه بود؟رمزى عزالدین سفیر مصر در برلین گفت: قتل مروه هیچ ارتباطى به مسلمان و باحجاب بودن وى ندارد؟ این در حالى است که به گزارش محیط، روزنامه هاى آلمانى نیز به نژادپرست و اسلام ستیز بودن الکس (قاتل) اشاره کرده و گفته بودند او به شدت از حجاب متنفر بوده است. سفیر مصر در آلمان طى تماسى با تلویزیون الحیات مصرى گفت: سبب این حادثه یک مشاجره عادى بوده که مى تواند در هر جایى از دنیا اتفاق بیفتد!احمد رزق معاون وزیر خارجه در امور کنسولى و مصریان خارج نیز گفت که این اتفاق صرفاً ریشه نژاد پرستانه دارد و وزیر دادگسترى آلمان هم در تماس با سفیر مصر از این واقعه اظهار تاسف کرده است!در همین رابطه محمد حلمى فرستاده وزیر خارجه مصر به مراسم تشییع جنازه «مروه» گفت: این اتفاق به خاطر حجاب مقتوله نبوده و هیچ گزارش رسمى در این خصوص هنوز منتشر نشده و حتى تحقیقات دولت آلمان هم به جایى نرسیده است!چه کسانى مقصرند؟نبیه الوحش وکیل دادگسترى مصر طى هشدارى قضایى به احمد نطیف نخست وزیر این کشور خواستار عزل احمد ابوالغیط وزیر خارجه مصر از سمت خود شده است. وى در این نامه آورده است: ابوالغیط در حمایت از مصرى هاى خارج کوتاهى و سستى به خرج داده و هم اکنون نیز از «مروه الشربینى» شهید راه حجاب حمایت نمى کند. دلیل این کوتاهى آن است که «مروه» قبل از این واقعه سه بار در این خصوص به سفیر مصر در آلمان شکایت و تصریح کرده بود فرد مزاحم یک دین ستیز مخالف اسلام است اما سفارت مصر در آلمان هیچ اقدامى در این زمینه انجام نداده است. اما نکته جالب توجه اینجاست که توماس اشتیگ سخنگوى رسمى آلمان در مصاحبه با دویچه وله گفت: ما هنوز اطلاعات مستقیمى درباره انگیزه هاى قتل نداریم اما مطمئناً مسائل نژادى در آن بسیار تعیین کننده بوده است. سخنگوى دولت آلمان افزود: ما از همکارى شوراهاى یهود و مسلمان استقبال مى کنیم؟! این اتفاق (همکارى دو شورا) در گذشته اتفاق نیفتاده بود. امرى که به نفع مسلمانان است!




















بیانیه شماره شونصدم آرای باطله

انالله و انا الیه راجعون 
ملت نجیب اما کمی تا قسمتی عجیب ایران

این آخرین بیانیه من است و از این پس با زبان دیگری، شاید انگلیسی با شما سخن بگویم. به من پیغام داده‌اند که فتیله را بکش پایین و کوتاه بیا اما نچ، من آن رگم که بگیرد هیچکس جلودارم نیست. من از حق شما مردم بگذرم، از حق منافقین، چاقوکش‌ها و گروهبان قندلی نمی‌گذرم. من به نشانه اعتراض و وفاداری به آرای شما در مراسم افتتاحیه جام جهانی 2010 در آفریقای‌جنوبی که در ورزشگاه المپیک ژوهانسبورگ برگزار می‌شود شرکت می‌کنم ولی پشتم را می‌کنم به مراسم. این اثرش بیشتر است.

ای ملت ایران 
من به این بازداشت‌ها و بازداشت‌هایی که مجددا قرار است بشود و بازداشت‌هایی که قبلا شده و حتی بازداشت‌هایی که نشده کلا اعتراض دارم. از نظر من همه حق دارند به قصد تشویش اذهان عمومی یا به هر قصد و نیت دیگری نشر اکاذیب کنند. اینها که هیچ، من حتی به بازداشت قاتل دوچرخه‌سوار، خفاش شب، پلنگ روز، ببرهای تامیل، گوسفندهای مدرسه آلپ، شهلا جاهد و شهرام جزایری اعتراض دارم.

آهای ملت شریف 
من به نشانه این اعتراض قصد داشتم یا یک حزب تشکیل دهم یا یک تیم فوتبال. حزب را بی‌خیال شدم و از آنجا که این روزها هر کس از خانه‌اش قهر می‌کند یک تیم در لیگ برتر درست می‌کند، من هم قصد دارم یک تیم درست کنم. اغلب هم از بازیکنان مساله‌دار و مغایر با منشور اخلاقی استفاده می‌کنم. با کاپلو مذاکراتی کرده‌ام که اگر درباره رقم قرارداد به توافق برسیم، پیوستن فابیو کاپلو به تیم قطعی است. البته مشکل دیگری که در راه این قرارداد وجود دارد، این است که کاپلو می‌خواهد از همان ایتالیا و با استفاده از اینترنت، تیم را کُچ کند. کاپلو در انتخاب دستیارانش مختار است و ما به او در این باره اختیار تام داده‌ایم.

ظاهرا کاپلو می‌خواهد از مجتبی محرمی و عابدزاده استفاده کند. ما بنا داریم اگر کاپلو به ایران نیامد خودمان به نزد کاپلو برویم و اگر شد به جای لیگ برتر در «سری A» بازی کنیم که این نیازمند تخصیص منابع لازم است. بازی در«سری A» و مسابقه با حریفانی مثل آث‌میلان، یوونتوس، آ.اس.‌رم، کالیاری، اینترمیلان و اون ترمینال ما را مجبور می‌کند که در فصل یارگیری، با دقت بیشتری عمل کنیم. ما بنا داریم مسی را از بارسلونا، رائول را از رئال، از چلسی دروگبا، از یوونتوس دل‌پیرو، از میلان اینزاگی، نیکبخت واحدی را از تراکتورسازی، امیرشیخ جونی و اکاتا از کوثر لرستان، کاکرو از تیم میوا و ایشی را از تیم شاهین به استخدام دربیاوریم. سعی می‌کنیم تیم را با هزینه بخش خصوصی ببندیم و اسپانسر تیم هم شهرام جزایری است.

البته با این وضعیت فوتبال، کسی که با پول شخصی به تیمداری روی می‌آورد، مغز […] خورده است ولی خب! یک عده عاشق سرمایه‌گذاری در ورزش هستند و دوست دارند با توسعه ورزش قهرمانی، پرچم ایران را در آن بالابالاها به اهتزاز درآورند. شما ببینید، جوانی که می‌آید در استادیوم فوتبال نگاه می‌کند، دست به خیلی از خلاف‌ها مثل کشیدن شیشه، شکستن شیشه و پرت کردن شیشه نوشابه، دلستر و ایستک با طعم‌های مختلف می‌زند و با خالی کردن هیجان خود در ورزشگاه، از نظر روانی، تخلیه می‌شود. در اینجا جا دارد خاطرنشان کنم که ما بنا داریم با همکاری بخش خصوصی، سازمان تربیت بدنی و حزب اعتماد ملی نخستین ورزشگاه 300 هزار نفری (به تعداد آرای کروبی) را در محلی به وسعت چند هکتار تاسیس کنیم. ما یک هدف کوتاه‌مدت داریم، یک هدف میان‌مدت، یک هدف درازمدت و یک هدف خیلی درازمدت. قهرمانی در «سریA» هدف کوتاه‌مدت ماست. ما بنا داریم با خریدن داور، جرزنی، شعبده‌بازی و جادوگری به این مهم برسیم.

هدف میان‌مدت ما آزادی بازداشت‌شدگان اخیر و هدف درازمدت ما فتح قله اورست است. هدف خیلی درازمدت ما هم رفتن به جام جهانی و دفاع از آبروی فوتبال ایران است. ما به رسیدن به این اهداف فکر می‌کنیم و این کار را با وجود حمایت‌های شما مردم که سرمایه‌های اصلی ورزش ما هستید، بعید نمی‌دانیم. ما حساب عده معدودی تماشاگرنما را از حساب تماشاگران خوب و فهیم‌مان جدا می‌کنیم و البته از زحمات نیروهای نظامی و انتظامی، صداوسیما، نودال، امپکس، اورژانس، آمبولانس، تدارکات و اون یاروها که برانکارد را حمل می‌کنند، تشکر می‌کنیم و اگر اسم کسی از قلم افتاد یا اسم کسی را فراموش کردیم بیاوریم یا اسم طرف یادمان بود اما دلمان نخواست که از وی تشکر کنیم یا هر چی، خلاصه در جوانی پاک بودن شتری است که در خانه هر کسی می‌شود روزی گلستان غم مخور.

منبع:وطن امروز














زندگی نامه حاج احمد متوسلیان

تولد و کودکی

به سال 1332 ه.ش در خانواده‌ای مومن و مذهبی در یکی از محلات جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دوران تحصیل ابتدایی خود را در دبستان اسلامی «مصطفوی» به پایان برد. ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می‌کرد. احمد در همان سال های نوجوانی با شرکت فعال در هیات های مذهبی و کلاس های قرآن در مساجد جنوب شهر، از ظلم و جنایات رژیم منحوس پهلوی آگاه شد و با سن و سال کمی که داشت قدم به میدان مبارزه با طاغوت گذاشت. پس از پایان دوره ابتدایی، در هنرستان صنعتی، شبانه به تحصیل ادامه داد و در سال 1351 موفق به اخذ دیپلم گردید. سپس به خدمت سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی تانک را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد.



فعالیت سیاسی – مذهبی

او در دوران سربازی، فردی مذهبی و مومن بود و در بحث ها، مخالفت خود را با رژیم ستمشاهی بیان می‌کرد. پس از اتمام خدمت سربازی، در یک شرکت تاسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گردید و به فعالیت های سیاسی- تبلیغی خود ادامه داد. تا اینکه پس از مدت ها تعقیب و گریز، در سال 1354 توسط اکیپی از کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک دستگیر و روانه زندان شد و مدت پنج ماه را در زندان مخوف فلک‌الافلاک خرم‌آباد در سلولی انفرادی گذراند. به روایت همرزمانش، با وجود تحمل شکنجه‌های جسمی و روحی فراوان، حسرت شنیدن یک آخ را هم بر دل سیاه مزدوران ساواک گذاشت، تا اینکه او را به بند عمومی منتقل کردند و حدود نه ماه را نیز در آنجا گذراند و با بالاگرفتن موج انقلاب اسلامی از زندان آزاد گردید و به آغوش ملت بازگشت. پس از آزادی، در شروع قیام های خونین قم و تبریز در سال 1356، نقش رابط و هماهنگ کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران عهده‌دار شد و رابطه‌ای تنگاتنگ با حرکت های مکتبی محافل دانشجویی و روحانیت مبارز تهران داشت. با شدت یافتن روند نهضت اسلامی و رویارویی مردم با مزدوران طاغوت، بارها تا پای شهادت پیش رفت و در روزهای 21 و 22 بهمن ماه 1357 تلاش و ایثار چشمگیری از خود نشان داد. با پیروزی معجزه آسای انقلاب اسلامی، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهده ‌دار شد. پس از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و دوشادوش سایر همرزمانش با حداقل امکانات موجود به سازماندهی نیروها همت گماشت.



مبارزه با ضدانقلاب در کردستان

پس از شروع قائله کردستان در اسفندماه سال 1357 به همراه 66 تن از همرزمانش داوطلبانه عازم بوکان شد و به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند و منطقه را از لوث وجود ضدانقلابیون که در راس آنها دمکرات ها قرار داشتند، پاکسازی نماید. او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان، به شهرهای سقز و بانه رفت.. در ابتدای ورود به شهر بانه، به تلافی کمین ناجوانمردانه‌ای که ضدانقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند، طی یک عملیات دقیق ضدکمین خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبرد، چهارصد اسیر و دویست کشته از ضدانقلاب برجای ماند. پس از آن به همراه گروهی از رزمندگان از جمله معاون خود (شهید محمد توسلی) برای فتح سنندج راهی این شهر شد. ستون تحت فرماندهی او از سمت راست شهر، حلقه محاصره ضدانقلاب را در هم شکست و به همراه سرداران رشیدی چون محمد بروجردی و اصغر وصالی، سنندج را آزاد نمود و کمر تجزیه‌طلبان را شکست.  در زمستان سال 1358 به او ماموریت داده شد تا جاده پاوه – کرمانشاه را که در تصرف ضدانقلاب بود، آزاد کند. عملیات با فرماندهی او و همکاری سپاه پاوه شروع و با موفقیت کامل به انجام رسید و ایشان به همراه سایر برادران، وارد شهر پاوه شدند. پس از مدتی، با حکم شهید بروجردی، به فرماندهی سپاه پاوه منصوب گردید. 



آزادسازی شهر مریوان

اوایل خرداد 1359 ماموریت آزادسازی شهرستان مریوان که در تصرف گروهک های محارب بود، به وی محول شد. تسلط ضد انقلاب در مریوان به گونه‌ای بود که از پادگان این شهر می‌توانستند افرادی را که در سطح شهر تردد می‌کردند شمارش کنند. به همین دلیل، به محض نشستن هلیکوپتر در محوطه باند فرود، حاج احمد و همراهانش زیر آتش همه‌جانبه دشمن قرار می گیرند. حاج احمد پس از ورود به شهر و سازماندهی نیروها، با یورشی سهمگین و برق‌آسا توانست شهر مریوان و مناطق اطراف آن را از لوث وجود گروهک ها پاک نموده و در این شهر استقرار یابد. از همین زمان بود که مسئولیت فرماندهی سپاه مریوان به عهده ایشان گذاشته شد و بلافاصله به اتفاق شهدای بزرگواری چون حاج عباس کریمی، سید محمدرضا دستواره، رضا چراغی، حسین قوجه‌ای، حسین زمانی، محسن نورانی و علیرضا ناهیدی به پاکسازی مواضع مزدوران استکبار اعم از کومله، دمکرات و رزگاری پرداخت. ترس و وحشتی که از او بر دل سیاه ضدانقلابیون نشسته بود به حدی بود که به قول یکی از همرزمانش، هر وقت به ضدانقلاب خبر می‌رسید که حاج احمد قصد حمله به آنها را دارد، قوای ضدانقلاب، فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و مانند روباه از معرکه می‌گریختند. آزادسازی ارتفاعات دزلی مشرف بر شهر پنجوین عراق که در حکم سرپل نفوذ عناصر ضدانقلاب به خاک ایران اسلامی بود، را باید از دیگر دست‌آوردهای مهارت رزمی قاطعانه حاج احمد و گروه اندک همرزمش در کردستان دانست. جالب آنکه بنی‌صدر ملعون به شدت از هرگونه امدادرسانی لجستیکی به نیروهای سپاه در کردستان (از جمله مریوان) خودداری می‌کرد و حتی دستور اکید و مکتوب داده بود تا به سپاه مریوان حتی یک فشنگ هم تحویل داده نشود و بدین گونه حاج احمد در چنین وضع دشواری به نبرد مظلومانه سرگرم بود. پس از حذف باند بنی‌صدر از دستگاه اجرایی کشور – در دی ماه 1360 و در شب 27 رجب، مصادف با بعثت حضرت رسول اکرم(ص) – عملیات سرنوشت ‌ساز محمدرسول‌الله(ص) از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط حاج احمد و شهید حاج همت رهبری شد که در این محور، رزمندگان اسلام به مرزهای بین‌المللی رسیدند. این عملیات در حقیقت سنگ بنای تاسیس تیپ 27 حضرت رسول(ص) به شمار می‌رود.

شرکت در دفاع مقدس

حاج احمد در سال 1360 پس از بازگشت از مراسم حج، ماموریت یافت تا رزم بی‌امان خود را در جبهه‌های جنوب ادامه دهد. او از طرف سردار فرماندهی کل سپاه مامور شد با بکارگیری برادران سپاه مریوان و پاوه تیپ محمدرسول‌الله(ص) – که بعدها به لشکر تبدیل شد – را تشکیل دهد و فرماندهی تیپ مذکور را نیز خود به عهده گیرد. بدین ترتیب به فاصله کوتاهی حاج احمد و سایر سرداران نامی کردستان در معیت شهید بروجردی راهی جبهه‌های جنوب شدند تا تدابیر نوین دفاعی کشور، نظام فرهنگی یگان های رزمی منظم و مکانیزه سپاه در جنوب را سامان بخشیده و آزادسازی مناطق اشغالی خوزستان را سرعت بخشند. رزمندگان تیپ 27 محمدرسول‌الله(ص) برای ورود به مصاف فتح‌المبین پس از طی یک دوره فشرده آموزشی توسط حاج احمد، خود را آماده کردند و در شب دوم فروردین ماه سال 1360 در محور دشت عباس (چنانه) وارد عرصه پیکار شدند و در این نبرد پیروزمند نقش اساسی ایفا کردند. پس از مدتی زمینه اجرای عملیات بیت‌المقدس در دستور کار یگان های رزمی قرار گرفت. حاج احمد علاوه بر مسئولیت خطیر فرماندهی تیپ، در تمامی ماموریت های شناسایی شرکت داشت و با نفوذ به قلب مواضع دشمن از نزدیک راه‌ کارهای مناسب عملیات را شناسایی می‌کرد. در شب دهم اردیبهشت ماه سال 1361 عملیات بیت‌المقدس آغاز شد و رزمندگان اسلام به فرماندهی حاج احمد از دو محور به مواضع دشمن یورش بردند. نقطه آغاز عملیات، منطقه دارخوین به سمت جاده اهواز – خرمشهر بود که با عبور نیروها از ورود متلاطم کارون به سمت دژ مارد جهت‌دهی شده بود. با وجود حجم سنگین آتش کور و بی‌وقفه یگان های توپخانه ارتش بعث عراق، رزمندگان اسلام توانستند نیروهای دشمن را در این محورها زمین‌گیر کنند و کلیه پاتک های آنها را دفع نمایند.یکی از فرماندهان عملیاتی جنگ در مورد نقش حساس ایشان در عملیات بیت‌المقدس می‌گوید: اگر فرماندهی قاطع و عمل به موقع در بعد از ظهر روز اول عملیات بیت‌المقدس روی جاده اهواز – خرمشهر حاج احمد نبود عملیات به مشکلات زیادی برخورد می‌کرد. او در همان‌جا اسلحه کلاشینکف خود را به دست گرفت و تا مرز شهادت ایستادگی کرد و رزمندگان نیز با تأسی به او مقاومت بسیاری از خود نشان دادند که در نهایت جاده اهواز – خرمشهر حفظ شد. او به رغم جراحت وخیمی که از ناحیه پا داشت حاضر به ترک میدان نبرد نشد و با صلابت و اقتدار تمام از دژهای مستحکم و میادین متعدد مین، نیروهایش را عبور داد و در نهایت ساعت 11 صبح روز سوم خردادماه سال 1361 رزم‌آوران تیپ 27 حضرت رسول(ص) با جلوداری سردار حاج احمد متوسلیان در کنار سایر یگانهای سپاه به خاک مطهر خرمشهر قدم نهادند. ایشان در عصر همان روز طی سخنان کوتاهی خطاب به دریادلان بسیجی در برابر مسجد جامع خرمشهر چنین گفت: همه عزیزان ما که تا امروز در خوزستان غوطه‌ور شده و به شهادت رسیده‌اند برای حفظ اسلام عزیز بوده هرچند داغ فراقشان جگر ما را سوزاند، اما خدا را شکر که بالاخره توانستیم امروز با آزادی خرمشهر قلب اماممان را شاد کنیم.

در پی آزادسازی خرمشهر، حاج احمد در معیت سایر سرداران فتح خرمشهر به محضر فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی(ره) مشرف شدند. در آن دیدار حضرت امام خمینی(ره) این سرداران دلاور، به ویژه حاج احمد را به گرمی مورد تفقد خاص خویش قرار دادند.

حضور در لبنان

هنوز طعم شیرین فتح خرمشهر را در ذائقه‌اش احساس می‌کرد که خبر تلخ تهاجم ارتش صهیونیستی به خاک لبنان را شنید. او در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات عالی‌رتبه دیپلماتیک از مسئولین سیاسی – نظامی کشورمان راهی سوریه شد تا راه های مساعدت به مردم مظلوم و بی‌دفاع لبنان را بررسی نماید.

ویژگی های اخلاقی     

آگاهی و شناخت بالای ایشان در مسائل سیاسی – اجتماعی از جمله خصوصیات بارز این سردار بزرگوار بود. در تدبیر و تصمیم‌گیری هایش دقت‌نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار، بر دل ها فرماندهی می‌کرد و همواره در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل، در سخت‌ترین شرایط،‌کسی او را تنها نمی‌گذاشت. امکاناتی را بیشتر از نیروهای تحت امر خود، به خدمت نمی‌گرفت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی،‌ از عاطفه بالایی برخوردار بود. علاوه بر فرماندهی، در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر، نظافت محیط، شستن ظروف و ... با پرسنل تحت امر همراهی می‌کرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها، از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی همرزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث می‌نمود. حاج احمد نسبت به شهدا و خانواده‌های محترمشان احترام خاصی قایل بود و در هر فرصتی به مزار شهدا می‌رفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانواده‌های این عزیزان تلاش می‌کرد و در غم فراق همرزمانش می‌سوخت. نقل می‌کنند: هنگامی که بر مزار شهید جهان‌آرا حاضر می‌شد، آن‌چنان از خود بی‌خود می‌شد که تا ساعت ها بی‌وقفه اشک می‌ریخت و با روح بلند او نجوا می‌کرد. برادر دیگری نقل می‌کند:شبی در جوار مرقد مطهر حضرت زینب(س) تا صبح به گریه و نماز مشغول بود. حوالی سحر به سیمایی بشاش و لبی خندان به سوی همسفرانش آمد و در پاسخ به سئوال دوستانش که خوشحالی او را جویا شده بودند، گفته بود: از سر شب داشتم در فراق برادران شهیدم، مخصوصاً شهید محمد توسلی اشک می‌ریختم. به عمه سادات متوسل شدم، تا بلکه ایشان در کارم عنایتی فرمایند. چند لحظه پیش ناگهان دیدم یک پیرمرد نورانی با محاسنی سفید و لباس بسیجی بر تن، کنارم آمد و ایستاد و گفت: پسرم! بی‌تابی نکن، لحظه اجابت دعایت نزدیک شده است.

نحوه اسارت

در چهاردهم تیر سال 1361، اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی،‌مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک – توسط آدم‌ربایان دست‌نشانده رژیم تروریستی تل‌آویو گروگان گرفته شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل گردیدند،‌که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. درحالی که همرزمان آن مهاجر الی‌الله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از او و همرزمانش برسد...



چت کردن با شیطان


پرستو تنها قربانی داریوش نبود و تحقیقات نشان داد این مرد پنج دختر نوجوان دیگر را به همین شیوه اغفال کرده است و باعث شده آنها از خانه هایشان فرار کنند. دختران نوجوان مدتی بعد از فرار توسط داریوش به شمال کشور برده شده و بعد از اینکه مورد سوءاستفاده او قرار گرفته اند در همان شهر رها شده بودند.اعتماد: مردی که دختران جوان را اغفال و آنها را عضو یک گروه شیطان پرست می کرد با شکایت خانواده یکی از این دختران دستگیر شد.



چندی پیش مردی به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد نوه 15 ساله اش از خانه فرار کرده است. پدربزرگ نگران که معتقد بود نوه اش را فریب داده اند، گفت؛ پرستو هفت ساله بود که مادر و پدرش را در یک تصادف از دست داد و من به عنوان پدربزرگش سرپرستی او را بر عهده گرفتم و نوه ام را بزرگ کردم. از آن زمان 8 سال می گذرد. ما در این مدت رابطه خیلی دوستانه یی داشتیم و نوه ام هر اتفاقی می افتاد برای من تعریف می کرد. من چندی پیش برایش کامپیوتر خریدم و همه امکانات رفاهی را برایش فراهم کردم تا پیشرفت کند. پرستو خیلی خوب درس می خواند و تا جایی که می دانم هیچ مشکلی در زندگی اش نداشت تا اینکه به طور ناگهانی خانه را ترک کرد. 

با شکایت این مرد تحقیقات برای روشن شدن ارتباطات پرستو آغاز شد. کارآگاهان در اولین گام رایانه دختر نوجوان را بررسی کردند و متوجه شدند وی در چت روم با پسر جوانی چت می کرده است و این اواخر آنها دیدارهایی نیز با هم داشته اند. اطلاعات موجود در کامپیوتر این دختر نشان می داد او اغفال شده و در تمام مدت خواسته های داریوش پسری که او را فریب داده بود برآورده می کرده است. 

بررسی های فنی پلیس هویت داریوش را برای ماموران روشن کرد و آدرس محل زندگی این جوان به دست آمد اما داریوش خانه را ترک کرده بود و هیچ نشانی جدیدی نیز از آنها در دست نبود، بنابراین یک بار دیگر در کار ماموران گره افتاد و باعث شد تلاش های مجدد برای به دست آمدن نشانی متهم انجام شود. کارآگاهان با پیگیری های اینترنتی خود موفق شدند یک بار دیگر آدرس این جوان را پیدا و این بار او را دستگیر کنند. 

داریوش در بازجویی های اولیه منکر همه اتهاماتش شد و حتی ادعا کرد پرستو را نمی شناسد اما زمانی که فهمید پلیس چندین روز او را در فضای مجازی تحت کنترل داشته است به اغفال دختران جوان و عضو کردن آنها در یک گروه شیطان پرستی اعتراف کرد. 

داریوش گفت؛ از ماه ها قبل به عضویت یک گروه شیطان پرستی درآمدم و در آنجا فعالیت داشتم. وظیفه من این بود که برای این گروه عضوگیری کنم و بهترین راه فضای مجازی بود. من در چت روم با دختران نوجوانی که چیزی از شیطان پرستی و خطرات آن نمی دانستند چت و زمانی که اعتماد آنها را جلب می کردم چندین جلسه با هم بیرون می رفتیم و بعد آنها را به مهمانی دعوت می کردم تا بیشتر باهم ارتباط برقرار کنیم. در نهایت آنها را به بهانه رسیدن به یک زندگی پر از لذت به فرار تشویق می کردم و بعد از فرار دختران نوجوان را به عضویت گروه شیطان پرستی درمی آوردم. 

داریوش سپس خانه یی را که پرستو در آن نگهداری می شد به ماموران نشان داد و دختر نوجوان بعد از چندین روز پیدا شد. این دختر به ماموران گفت؛ بعد از آشنایی با داریوش به عضویت گروه شیطان پرستی درآمدم. در آنجا بود که با انواع مخدرهای عجیب آشنا شدم. البته اوایل به من نمی گفتند قرص هایی که به من می دهند مخدر است. آنها ادعا می کردند اگر این قرص ها را بخورم همه غصه ها را فراموش می کنم و به یک احساس خیلی خوب می رسم. من هم به خاطر شرایط ویژه یی که در زندگی داشتم خیلی دلم می خواست کاری کنم تا همه چیز از ذهنم پاک شود. بار اول در یک مهمانی قرص را به من دادند. در آن مهمانی افرادی بودند که کارهای عجیبی انجام می دادند و با انرژی زیادی حرکت می کردند. به من گفتند اگر آن قرص را بخورم به اندازه افرادی که در آنجا هستند پرانرژی می شوم. من هم استفاده کردم و دیگر متوجه چیزی نبودم. با اصرار اعضای گروه خصوصاً داریوش چندین بار از این قرص ها استفاده کردم.

پرستو تنها قربانی داریوش نبود و تحقیقات نشان داد این مرد پنج دختر نوجوان دیگر را به همین شیوه اغفال کرده است و باعث شده آنها از خانه هایشان فرار کنند. دختران نوجوان مدتی بعد از فرار توسط داریوش به شمال کشور برده شده و بعد از اینکه مورد سوءاستفاده او قرار گرفته اند در همان شهر رها شده بودند. با شناسایی این پنج دختر آنها به تهران منتقل و به خانواده هایشان بازگردانده شدند و سپس از داریوش شکایت کردند. 
در بررسی های انجام گرفته از خانه متهم تعدادی لباس با آرم شیطان پرستی و مواد مخدر و روانگردان کشف شد. همچنین همدست داریوش نیز دستگیر شد. اکنون تحقیقات در این خصوص در شعبه 4 دادیاری دادسرای جنایی تهران ادامه دارد.