گلی جان داد و پرپر شد

گلی جان داد و پرپر شد

 

زنی بر سینه می کوبد

تمام راهروها از صدای شیونش پر شد

همین پیش از نگاه تو

گلی جان داد و پرپر شد


***

چرا دیگر نمی خندی؟

تو کز زخمی که در قلبت فرود آمد نمی ترسی!

تو که زیر فشار حصر وموشک کم نیاوردی

تو فرزند فلسطینی

چرا دیگر نمی خندی؟

مگر با دشمنت چون کرده بودی کاین جفا را کرد؟

که بمب خوشه ای و فسفری بر مهدها می ریخت؟

چرا دیگر نمی خندی؟



***

کمی آن سو تر اما رأی با شیطانمان جور است

کجا رفته است شرم شیخ؟ به شرم الشیخ؟

اگر هم روزگاری جمع بنشینند

برای درد «تونس» نیست

برای حفظ تاج و تخت

بنا کرده به خون کودک شعب فلسطین است

و شاید چند روز دیگر اسرائیل

در اجلاسیه اعراب

عضو دائمی گردد!


***

فغان بسیار و ما سرگرم بازی های دورانیم

یکی آن گوشه می گوید

فلسطین را به ماها چه؟

که سنی کافر و دون است

و آن یک گرم BBC شده خوشحال و مفتون است!

یکی هم شعر می گوید

خیالش بازی خون است!

کجایی ای تبر بر دوش تیز آهنگ؟

بیا که فصل حاصلخیزی سرها و بت ها شد

گلی جان داد و پرپر شد...

گلی جان داد و پرپر شد...


طفل دو ماهه!


ثناء پردل شهیده دو ماهه جنایت تروریستی چابهار مانند نگینی در میان دیگر شهداء می درخشد و سند رسوایی تروریست های وهابی تا ابد خواهد بود.



طفل دو ماهه ای که بعد از صدها سال به علی اصغر حسین بن علی اقتدا کرد.


بدون شرح؟!!


امان از دل زینب!


خون چرا در رگ من زنجیر است؟
زخم من تشنه تر از شمشیر است

هنوز هم آب از تو شرمگین است

دانشجویان مکانیک به عشق امام رضا نوشتند

دانشجویان مکانیک عزادار شدند


اما امروز دانشجوی مکانیک نیستیم


امروز به نام فرمانده ی ماست

حضرت عباس ولایت پذیری را به سربازانش آموخت


وقتی که تمام اصحاب و یاران حضرت امام حسین علیه السلام شهید شدند وجز حضرت عباس و سید الشهدا علیهما السلام هیچکس زنده نماند، حضرت عباس نزد برادر بزرگوار خود رفت وعرض کرد: پدر و مادرم فدایت، اجازه بفرمائید تا جان خودم را فدایت کنم .حضرت امام حسین علیه السلام اشکش جاری شد وفرمود: اول قدری آب برای کودکان تهیه کن ،آن حضرت مشکی  برداشت وسوی آب فرات رفت در حالیکه چهار هزار نفر مسلح به تیر وکمان نگهبان آب بودند، دشمنان دورش را گرفتند حضرت خودرابه قلب لشگر زد وهشتاد نفر را به خاک و خون  افکند، دشمنان وقتی چنین دیدند پا بفرار نهادند، حضرت با اسب وارد آب شد اودرنهایت تشنگی بود، کفی ازآب برداشت تا بنوشد، ناگاه بیاد عطش برادر افتاد،آب ننوشید و مشک را پر از آب کرد:


یا نَفسُ مِن بَعد الحسین هُونی

فَبَعده لاکُنت ان تَکُونی

هذا حسین شارب المَنون
و تشرَبین بارِد المَعینی

هَیهات ما هذا فِعال دینی
ولا فِعال صادقُ الیقینی

ای نفس(عباس) بعداز حسین زندگی ارزشی ندارد، می خواهم بعد از او زنده نمانی، حسین شربت مرگ می نوشد و تو می خواهی آب بیاشامی ، هیهات هرگز دین من چنین اجازه ای به من نمی دهد وهرگز این عمل ، عمل انسان باورمند به آخرت نیست.


وقتی دست راستش قطع شد، این رجز را می خواند:
والله ان قطعتموا یمینی
انی احامی ابدا عن دینی
و عن امام صادق الیقینی
نجل النبی الطاهر الامین
و چون دست چپش قطع شد، چنین گفت:
یا نفس لا تخشی من الکفار
و ابشری برحمه الجبار
مع النبی السید المختار
قد قطعوا ببغیهم یساری
فاصلهم یا رب حر النار


هنوز هم آب از تو شرمگین است


هنوز هم فریاد
هل من ناصر ینصرنی
امام عشق بلند است !!!

چرا بعضی ها
گوشهایشان را گرفته اند
تا نشنوند !!!


-----------------------------------------------------------------------------



یا صاحب الزمان

 

والله ان قطعتموا یمینی

انی احامی ابدا عن دینی


رسته ی تک تیراندازان مکانیک وفاداری خود را به شما اعلام می دارند


افسر تک تیر انداز      


آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک

دانلود مداحی معروف حاج آقا کوثری، مداح امام. ایشون یکی از مداح های بسیار با معلوماتی بود که هیچ گاه روضه های بدون سند نمی خواند. روحش شاد.



آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک

تنت به سوز و گداز تو گرم راز و نیاز
سوی خیام حرم دو چشم تو مانده باز

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک

آمده از خیمه گه خواهر غم دیده ات
دیدو که شمر از جفا نشسته بر سینه ات

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک

گفتو بده مهلتی تا برسم بر سرش
 برادرم تشنه است مبر سرش از پیکرش

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک


دانلود

محرم

http://amirgig.persiangig.com/Chat%20Anywhere/yaahosen4.jpg


صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین


ارباب ما معلم عیسی ابن مریم است


دردهایی از دلم


امروز خیلی دلم گرفت

وقتی دیدم خواهرم تو کلاس شده بازیچه ی نگاه های آلوده

وقتی دیدم خواهرم به خاطر کم عفتی بازیچه چشمهای مریض و قلب های آلوده شده

وقتی برادرم را دیدم که چشمش او را هدایت می کرد و نه او چشمش را

وقتی دیدم عده ای می خواهند حیا و عفت را از دل ورودی های جدید پاک کنند

.

.

.

.

و این درد ها پایانی ندارد

در دلم خواهند ماند


و تو ای خواهرم، ای برادرم چه می دانی از دل من


و کاش می توانستم بگویم

و تو چه می دانی از دل یک بسیجی



امر به معروف این روزا، فدای آزادی شده

کسی به فکر مهدی(عج) نیست، نبودنش عادی شده


اما در دلم تنها درد نیست، امید هم آنجاست


فضای این دل دیوانه، گرفته بوی گل نرگس

دلم نشسته چون پروانه، در آرزوی گل نرگس