اى که خورشید زند بوسه به خاکت ز ادب
ز فروغ تو کند جلوه گرى ماه به شب
تویى آن گل که ز پیدایش گلزار وجود
بلبلان یکسره خوانند به نام تو خطب
نیست در آئینه ذات تو جز نور خدا
نیست در چهره تابان تو جز جلوه رب
آیت صولت و مردانگى و شرم و وقار
مظهر عزت و آزادگى و فضل و ادب
نور حق ، ماه بنى هاشم و شمع شهدا
میوه باغ على ، میر شجاعان عرب
منبع جود و عطا، مظهر اخلاص و صفا
زاده شیر خدا، خسرو فرخنده نسب
نظر لطف و عنایت ز من اى شاه مپوش
که مرا جان به هواى تو رسیده است به لب
نکند عاشق کوى تو تمناى بهشت
کز حرمت دل افسرده ما یافت طرب
در ره عشق رسا هر که به مطلوب رسید
دگر از دامن جانان نکشد دست طلب
( شاعر : مرحوم رسا، ملک الشعراى آستان قدس رضوى )
کاروان سرای شاه عباسی بیرون روستای ایوانکی اولین منزلگاه کاروانهایی بود که از تهران عازم خراسان میشدند. در چوبی و بزرگ کاروان سرا که باز شد شترها بیرون آمدند. کاروان آماده حرکت بود. زوار، زن و مرد، پیر و جوان برشترها سوار شده بودند. خورشید آرام آرام از دل کویر بیرون آمد. کاروان دور شد. صدای زنگ شتران در حاشیهی کویر طنین انداخت. پیر مرد کاروانسرادار به سمت یکی از حجرهها رفت. وارد شد. مسافر جوان در بستر دراز کشیده بود. تب و لرز داشت. صورتش سرخ شده بود. هذیان میگفت. پیرمرد پارچهای مرطوب را روی پیشانی او گذاشت. در این هنگام همسر پیرمرد وارد شد کنار جوان نشست. به شوهرش نگاه کرد و گفت:
عمه سادات سلامٌ علیک
روح عبادات سلامٌ علیک
از سفر کرب و بلا آمدی
یا که به دنبال رضا آمدی؟
تسلیت عزاداران برادرتان را بپذیرید
در خاطرم از تو اشتیاقی مانده است
طرح حرم و صحن و رواقی مانده است
ای ضـامـن دلهـای غـریـبــان ایـنــجــا
یـک آهـوی بـی پـناه باقی مانده است
فرمایش امام رضا به آیت الله بهجت در مورد زائرانش
آیا ممکن است کسی به ما پناهنده شود و ما پناهش ندهیم؟
یا ضامن آهو