یاران همدل

                 مریز آبروی سرازیرِ ما را             به ما بازده نان و انجیر ما را

                   خدایا! اگر دستبند تجمّل            نمی­بست دست کمانگیر ما را،

                کسی تا قیامت نمی کرد پیدا           از آن گوشه ی کهکشان تیرِ ما را

  ولی خسته بودیم و یاران همدل به           نانی گرفتند شمشیر ما را

ولی خسته بودیم و می برد طوفان           تمام شکوه اساطیر ما را

 طلا را که مس کرد، دیگر ندانم چه           خاصیّتی بود اکسیر ما را

خفقان حاکم بر جمهوری اسلامی


عکس های زیر را با نظر آقا مرتضی در وبلاگ میذاریم تا دور هم بخندیم!




تکدی گری مدرن نه ببخشید پست مدرن



شمردیم 450 تومن



به نظرتون الان داریم پول توش میذاریم یا از توش و میداریم؟




از شوخی گذشته ما واقعا نشریه آرمان(سیمیا سابق) رو از ته دل دوست داریم چون بچه های خوبین(خداییش اینو دیگه شوخی نمیکنم) و همواره باعث خنده ما هستن، خنده که چه عرض کنم باعث رشد دانشگاه و کشور و... . دوستان رو هر مسئله ای دست میذارن فردا درست میشه(یه جورایی خیط میشن)...

تو شماره اولشون از محاکمه نشدن عاملان حوادث کوی دانشگاه ابراز ناراحتی کردن درحالیکه شب قبلش تو 20:30 خبر داده بودن اون قضیه حله و عاملان دارن محاکمه میشن

تو شماره دومشون هم گیر داده بودن به اینکه چرا شورای صنفی دانشگاه در قبال "تغییر جایگاه های اتوبوس های داخل دانشگاه" هیچ واکنشی نشون نمیده در صورتی که یک شماره نشریشونو(شورا) کاملا اختصاص داده بودن به این قضیه...

احتمالا اینا از تابستون مقاله هاشونو بسته بودن...

بی خیال ممنون از این ... بازی ها

-------------------------------------------

راستی یک سال از8/8/88 گذشت


پلمپ شد

این عکس رو یکی از خوانندگان محترم وبلاگ واسمون تهیه کردند که خیلی خیلی اتفاقی اسمشون هم مصطفی  س




عکس مربوطه صرفا جهت اطلاع بوده... 


 برداشت های مخاطبین را به حساب نظر نویسندگان وبلاگ نگذارید!


تنهاترین سردار

دوستان به دادم برسید. مردم از تنهایی...

آخه این چه جور شبکه اجتماعی ایه که هرچی مخالفه آدم رو از دوستی(ارتباط در فیس بوک) منع میکنه؟

تا جایی که زورشون میرسه فحش میدن و توهین میکنن، بعد که دیگه حرفشون برو نداره ارتباطشون رو قطع میکنن


چند وقت پیش با یکیشون کلی بحث کردم. یهو دیدم دیگه نمیتونم بحث کنم. فهمیدم آقا فرار کردن...

چند روز پیش دوباره با یکی دیگشون که خودشون خیلی قبولش دارن و با افتخار و برای رضای خدا ت.... هم خوردن بحثم گرفت. باز متوجه شدم وداع رو لبیک گفتن من آخرین مطلبی که براشون به طور خصوصی فرستادم این بود



سلام

می بینم که شما هم مثه خیلی از دوستای دیگتون ما رو از حسن همجواریتون منع کردید
واقعا که!
پس درسته که میگن شعار "زنده باد مخلف من" برای یه عده حکم تف سر بالا رو داره!


آقایان حسین ز حسین ق جواد آقای ج و بقیه دوستانی که ما رو به معیت خودتون نمیپذیرید. خواهشا سر حرف هایی که تو فیس بوک میزنید باشید تا مجبور نشید اینطور صورت مسئله رو پاره کنید...


باز هم از تمامی دوستان مهندسی که حرفی برای گفتن دارن خواهش میکنم تا برای ایجاد تضارب آرا در فیس بوک با هم دوست شیم و مسائلی که بین خودمون هست رو به اشتراک(بحث) بذاریم تا بتونیم حق رو نمایان کنیم


اینم صفحه من تو فیس بوک

لطفا فقط بچه های مهندسی درخواست دوستی بدن

http://www.facebook.com/profile.php?id=1784865856



پشت بوته!


من یک سوال اساسی از شورای صنفی دارم اونم اینه که از کجا فهمیدید توی دانشکده ی مهندسی مهم ترین جای موجود برای دانشجویان پشت بوته و مسائل مربوط به اونه!

اصلا از چه راهی شما از نیازهای صنفی این ۳۵۰۰ نفر دانشجوی مهندسی باخبر می شید!
یعنی بزرگترین مشکل صنفی ما دانشجویان مهندسی اینه که عده ای قلیل نمی تونن پشت بوته ها راحت باشن؟
لابد الان به جای اینکه جواب منو بدین باز مثل تو آمفی تئاتر میگین ((هر کسی از ظن خود شد یار من))
این جواب هیچ ربطی به سوال من نداره جواب سوالمو بدین!

اصلا شما کدوم طرف بوته بودین که این آقای بابایی مذکور از پشت بوته اومده
اختیار دارین بوته که پشت و رو نداره
هر طرف باشین اونورش میشه پشت بوته!

اگه آقای بابایی مشکل بیشتر دانشجویاس پس چرا هیچکس قبل از قضیه آمفی تئاتر آقای بابایی رو نمی شناخت؟

کلاسای گرم ما مشکل صنفی نیست وضوخانه چهار نفره مشکل صنفی نیست کیفیت غذاها مشکل صنفی نبود اما اینکه رفقای شما رفتن پشت بوته مشکل صنفیه همه ی ۳۵۰۰ نفر دانشجو شده؟


------------------------------------------
اخیرا شورای صنفی دانشکده ی مهندسی
مشکل عده ای که دیگه با همکلاسی دخترشون واسه درس خوندن نمیتونن برن پشت بوته ها و تفکیک جنسیتی کلاسای ریاضی عمومی و فیزیک۱ رو بزرگترین مشکلات صنفی دانشجویان میدونه!!!!!!!!!

وقتی عمرت به دنیا باقی باشه!



بعضیا می گن چقدر خوش شانس!

اما در حقیقت اگه کسی به شانس معتقد باشه یه جور شرک محسوب میشه چون همه چیز تحت خواست خدا اداره می شه

به عنوان مثال در فیلم بالا خواست خداوند متعال اینطور بوده نه شانس!