بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت روز معلم‏

بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت روز معلم‏
اهمیت‏دادن به معلم، یک اصل مهم و درجه اول در نظام اسلامى است

خبرگزاری فارس: حضرت آیت الله خامنه ای فرموده اند: معلم - چه بخواهند، چه نخواهند - رتبه بالا و عالى‏اى دارد و در حساس‏ترین نقطه ایستاده است. لذا پرداختن به آموزش و پرورش و اهمیت‏دادن به معلم، یک اصل مهم و درجه اول در نظام اسلامى است.

آموزش و پرورش؛ سنگ بناى آینده کشور

آموزش و پرورش، سنگ بناى آینده کشور است. اگر مشکلاتى در زمینه‏هاى اخلاقى و رفتارى، علمى، اعتماد به نفس ملى و عمومى و در زمینه‏هاى گوناگون دیگر داریم، در ریشه‏کاوىِ این‏ها به آموزش و پرورش مى‏رسیم.
اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقا پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، بارورى، زیبایى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر و فراتر از همه این‏ها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت.
آموزش و پرورش، آن قاعده اساسى، به قول معمارها و بنّاها، آن فونداسیون اساسى براى بناى رفیعى است که ما مى‏خواهیم براى آینده کشورمان داشته باشیم.(1)

آموزش و پرورش؛ مهترین دستگاه مولد ما
آموزش و پرورش، مهمترین دستگاه مولد ما است، دستگاه مولد، نه یک دستگاه مصرف‏کننده. ما بایستى براى آموزش و پرورش مایه بگذاریم. این مایه‏گذاشتن، فقط پول نیست، پول فقط جزیى از مایه‏هایى است که باید گذاشت، مهمتر از پول، فکر است. بهترین و برجسته‏ترین فکرها باید بنشینند براى آموزش و پرورش طراحى کنند، باید فلسفه آموزش و پرورش اسلامى، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آینده آموزش و پرورش کشور روشن باشد، معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا مى‏خواهیم برویم و بر اساس آن، خطکشى بشود، برنامه‏ریزى بشود و راه‏ها مشخص بشود. ما به این احتیاج داریم. آموزش و پرورش باید از روزمرگى بیرون بیاید، این اساس حرف است.(2)

آموزش و پرورش؛ مهم‏ترین کار یک کشور
آموزش و پرورش، مهم‏ترین کار یک کشور است. اگر کشورى بخواهد به عزت مادى، به سعادت معنوى، به سیطره سیاسى، به پیشروى علمى، به آبادانى زندگى دنیا، به هر آرزویى بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادى - مقدماتى لازم بپردازد، چرا؟ چون همه این کارها به نیروى انسانى احتیاج دارد. نیروى انسانى هم عمدتا در آموزش و پرورش شکل مى‏گیرد و صورت مى‏بندد، به طورى که اگر آموزش و پرورش ما که تقریباً دوازده سال از بهترین فصل عمر یک انسان را در اختیار دارد، به شکل مطلوبى کار کند، باعث مى‏شود که جوانى که در این‏جا ساخته شده و قالب‏گیرى شده و صورت‏بندى شده، دیگر کمتر احتمال تغییر بنیانى در حوادث آینده در او برود. اگر آن جوان، شکل خوبى گرفت، به همین شکل کمابیش زندگى را ادامه خواهد داد. پس آموزش و پرورش کانون اصلى ساختن و پرورش‏دادن و تولید آن عامل اساسى است. (آن عامل اساسى) انسان است؛ انسان کارآمد، نیروى انسانى. بنابراین در زمینه مسائل انسانى که نگاه کنیم، هیچ مسأله (و) هیچ نهادى بالاتر و مهم‏تر از آموزش و پرورش نیست. این یک مطلب که خیلى مطلب مهمى است.(3)

--


بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت روز معلم‏
اهمیت‏دادن به معلم، یک اصل مهم و درجه اول در نظام اسلامى است

خبرگزاری فارس: حضرت آیت الله خامنه ای فرموده اند: معلم - چه بخواهند، چه نخواهند - رتبه بالا و عالى‏اى دارد و در حساس‏ترین نقطه ایستاده است. لذا پرداختن به آموزش و پرورش و اهمیت‏دادن به معلم، یک اصل مهم و درجه اول در نظام اسلامى است.

آموزش و پرورش؛ سنگ بناى آینده کشور

آموزش و پرورش، سنگ بناى آینده کشور است. اگر مشکلاتى در زمینه‏هاى اخلاقى و رفتارى، علمى، اعتماد به نفس ملى و عمومى و در زمینه‏هاى گوناگون دیگر داریم، در ریشه‏کاوىِ این‏ها به آموزش و پرورش مى‏رسیم.
اگر آموزش و پرورش در یک کشور ارتقا پیدا بکند و اصلاح شود، در اقتصاد، سلامت و بهداشت، محیط زیست، مرگ و میر، بارورى، زیبایى و هنر، رفتارهاى گوناگون مردم در سطح جامعه با یکدیگر و فراتر از همه این‏ها، در دین، فلسفه و اخلاق تأثیر خواهد گذاشت.
آموزش و پرورش، آن قاعده اساسى، به قول معمارها و بنّاها، آن فونداسیون اساسى براى بناى رفیعى است که ما مى‏خواهیم براى آینده کشورمان داشته باشیم.(1)

آموزش و پرورش؛ مهترین دستگاه مولد ما
آموزش و پرورش، مهمترین دستگاه مولد ما است، دستگاه مولد، نه یک دستگاه مصرف‏کننده. ما بایستى براى آموزش و پرورش مایه بگذاریم. این مایه‏گذاشتن، فقط پول نیست، پول فقط جزیى از مایه‏هایى است که باید گذاشت، مهمتر از پول، فکر است. بهترین و برجسته‏ترین فکرها باید بنشینند براى آموزش و پرورش طراحى کنند، باید فلسفه آموزش و پرورش اسلامى، واضح باشد و بر اساس این فلسفه، افق آینده آموزش و پرورش کشور روشن باشد، معلوم باشد ما دنبال چه هستیم و کجا مى‏خواهیم برویم و بر اساس آن، خطکشى بشود، برنامه‏ریزى بشود و راه‏ها مشخص بشود. ما به این احتیاج داریم. آموزش و پرورش باید از روزمرگى بیرون بیاید، این اساس حرف است.(2)

آموزش و پرورش؛ مهم‏ترین کار یک کشور
آموزش و پرورش، مهم‏ترین کار یک کشور است. اگر کشورى بخواهد به عزت مادى، به سعادت معنوى، به سیطره سیاسى، به پیشروى علمى، به آبادانى زندگى دنیا، به هر آرزویى بخواهد دست پیدا کند، باید به آموزش و پرورش به عنوان یک کار بنیادى - مقدماتى لازم بپردازد، چرا؟ چون همه این کارها به نیروى انسانى احتیاج دارد. نیروى انسانى هم عمدتا در آموزش و پرورش شکل مى‏گیرد و صورت مى‏بندد، به طورى که اگر آموزش و پرورش ما که تقریباً دوازده سال از بهترین فصل عمر یک انسان را در اختیار دارد، به شکل مطلوبى کار کند، باعث مى‏شود که جوانى که در این‏جا ساخته شده و قالب‏گیرى شده و صورت‏بندى شده، دیگر کمتر احتمال تغییر بنیانى در حوادث آینده در او برود. اگر آن جوان، شکل خوبى گرفت، به همین شکل کمابیش زندگى را ادامه خواهد داد. پس آموزش و پرورش کانون اصلى ساختن و پرورش‏دادن و تولید آن عامل اساسى است. (آن عامل اساسى) انسان است؛ انسان کارآمد، نیروى انسانى. بنابراین در زمینه مسائل انسانى که نگاه کنیم، هیچ مسأله (و) هیچ نهادى بالاتر و مهم‏تر از آموزش و پرورش نیست. این یک مطلب که خیلى مطلب مهمى است.(3)

معلم؛ میدان‏دارِ آموزش و پرورش‏
شما به عنوان یک انسان، به عنوان یک مدیر، به عنوان یک رئیس و به عنوان یک دلسوز مى‏خواهید کشورى داشته باشید که افراد آن از لحاظ استعداد، برجسته باشند، از لحاظ اخلاق، پاکیزه باشند، از لحاظ اقدام، شجاع باشند، از لحاظ فکر، داراى تدبیر باشند، افراد این کشور مردمانى مستقل، داراى فکر، داراى ابتکار، داراى روح خلاقیت، پرهیزکار، پاکدامن، نظم‏پذیر، قانون‏پذیر، اهلِ اقدامهاى بزرگ و آرمان‏طلب باشند، مى‏خواهید یک چنین کشور و جامعه‏اى بسازید، نگاه کنید و ببینید جاى تربیت انسانها کجا است؟ از اول ولادت تا وقت مرگ، کدام نقطه و کدام منطقه و محیط، براى تربیت چنین انسانهایى مناسب‏تر از آموزش و پرورش است؟ همین قرنطینه 12 ساله مى‏تواند انسانها را با همین خصوصیاتِ مثبت تربیت کند، یعنى اگر کارخانه آموزش و پرورش خوب کار بکند، در جهت درست کار بکند، همه اجزایش کار بکند، طراحى و مدل‏سازى و مدیریتش خوب کار بکند، بدون تردید یک کشور در هر نقطه‏اى که قرار داشته باشد، بعد از 20 سال، 25 سال به نقطه‏اى مى‏رسد که مردمش داراى این خصوصیات برجسته‏اند؛ این نقش آموزش و پرورش است، این نقش معلمِ آموزش و پرورش است، این را نمى‏شود دستِ کم گرفت. کدام بخش از مجموعه ادارى و آموزشى کشور غیر از آموزش و پرورش، این اهمیت عظیم را دارند که این حجم وسیع از انسانها در بهترین اوقات عمرشان، به صورت مستمر - 12 سال - زیر دست آن‏ها باشند؟ اهمیت آموزش و پرورش، این است. این که ما براى معلم احترام قائلیم و بنده به معناى حقیقى کلمه معلم را تجلیل و تکریم مى‏کنم، تعارف نیست؛ این براى خوشایند زید و عمرو نیست؛ این واقعیت است و مبتنى بر این فلسفه است. معلم - چه بخواهند، چه نخواهند - رتبه بالا و عالى‏اى دارد و در حساس‏ترین نقطه ایستاده است. لذا پرداختن به آموزش و پرورش و اهمیت‏دادن به معلم، یک اصل مهم و درجه اول در نظام اسلامى است.
در مجموعه آموزش و پرورش، البته نیروهاى ستادى هستند، طراحان هستند، فکرسازان هستند، کتاب‏نویسان هستند و همه آن‏ها در این اهمیت و ارزش سهیمند، اما میدان‏دار، معلم است. همه طراحى‏ها و مدل‏سازى‏ها براى این است که معلم بتواند کارش را خوب انجام بدهد. وسط میدان، معلم است، صف مقدم، معلم است، بقیه، کمک‏کننده و پشتیبانى‏کننده و تدارک‏کننده به او هستند تا او بتواند این عنصر و این ماده طبیعى را که در اختیار او قرار داده‏اند - یعنى کودک و نوجوان - با هنرمندى خود، با جهاد خود، با دلسوزى و کاردانى خود به یک ماده با ارزش تبدیل کند و ارزش افزوده او را بالا ببرد. این ارزش افزوده، دیگر قابل مقایسه با ارزش افزوده تولید هیچ مصنوع و هیچ شى‏ء دیگرى نیست، حتى اگر ما از خاک طلا بسازیم، ارزش این از آن بالاتر است، اگر با استخراج معدن، انرژى هسته‏اى به‏وجود بیاوریم، این از آن بالاتر است. شما "انسان " تربیت مى‏کنید و انسان تولید مى‏کنید؛ آن هم انسانى با آن خصوصیات.(4)

تکریم معلم در متون دینى‏
در فرهنگ و آموزشهاى اسلامى ملاحظه کرده‏اید که چه‏قدر به رعایت معلم توصیه شده و شاگرد خودش را در مقابل معلم کوچک مى‏شمارد و نسبت به او کوچکى مى‏کند. این کوچکى مطلوب است، با این‏که مى‏دانید در اسلام هیچ انسانى نباید در مقابل انسان دیگرى، خود را کوچک و تحقیر بکند، اما این از موارد استثنایى است. کوچکى نسبت به والدین هم از موارد استثنایى است. انسان پیش والدین باید خودش را کوچک بکند؛ "و اخفض لهما جناح الذل "؛ خودت را در مقابل پدر و مادرت ذلیل کن، در حالى که انسان مسلمان پیش هیچ‏کس نباید ذلیل بشود، اما پدر و مادر مستثنا هستند، معلم هم همین‏طور است.
در روایات هست که وقتى با معلم حرکت مى‏کنى، اگر شبِ تار است، تو جلوتر از معلم برو تا اگر چاله‏اى در راه وجود دارد، تو بیفتى و معلمت سالم بماند. این، آن روح رفتار تکریم‏آمیز نسبت به معلم را نشان مى‏دهد. اگر این روحیه در جامعه رواج پیدا کند و هر کسى احساس نماید که در مقابل معلمِ خود خاضع است، فضا براى معلمان، فضاى مناسبى خواهد شد و اگر معلمان در جامعه دلخوش بودند، تعلیم رایج خواهد گردید. تکریم، یعنى این.(5)
در روایتى از رسول گرامى اسلام(ص) نقل شده است که فرمود: "ان الله و ملائکته "؛ خدا و فرشتگان، "حتى النملة فى جحرها "؛ حتى مورچگان و خلاصه تمام آفرینش و خلایق، "یصلون على معلم الخیر "؛ بر معلمانِ نیکى درود مى‏فرستند. این، امتیاز بسیار عظیمى است.
در روایتى دیگر از همان بزرگوار است که همه خلایق و فرشتگان و جاندران عالم، براى معلمین استغفار مى‏کنند. معناى این جملات چیست؟ تعلیم و آموزش دادن مگر از نظر اسلام چقدر ارزش دارد؟(6)

وجه تأکید اسلام بر روى مقام معلم‏
این روایات و تأکید اسلام بر روى تعلیم و مقام معلم براى چیست؟ به گمان من براى این است که محیط جامعه اسلامى باید مثل یک مدرسه، محیط تعلیم و تعلم باشد. اصل قضیه این است. همه شما باید احساس کنید که در جامعه اسلامى، در حال تعلم، یعنى یادگرفتن هستید. هر کس در هر مرحله‏اى که هست، مى‏تواند یاد بگیرد. یادگرفتن که حد ندارد، ولو علامه دهر باشد، باید یاد بگیرد. اتفاقا کسانى که معلومات بیشترى دارند و مزه معلومات را چشیده‏اند، بیشتر در فکر یاد گرفتن (هستند). شما کدام عالم را پیدا مى‏کنید که چند جلد کتابْ کنار دستش نباشد و شب و روز و وقت و بى‏وقت، آن‏ها را مطالعه نکند؟ اهل علم، اهل معرفت، اهل دانش و کسانى را که طعم علم چشیده‏اند، نمى‏شود از دانش جدا کرد. مهم این است که در محیط جامعه، احساس مى‏شود کسانى که معلومات کمترى دارند، متأسفانه براى یادگرفتن بى‏رغبتند. این، مسأله خطرناکى است و باید درست به عکس شود، یعنى شما در جامعه چه کارگر باشید، چه کاسب، چه معلم باشید، چه دانشجو، چه مشاغل تولیدى داشته باشید، چه مشاغل خدماتى، چه مرد باشید و چه زن، هر که و در هر سنى هستید، باید در حال تعلم و یادگرفتن باشید. الى ماشاءالله کتاب هست. پس وقتهایى را براى کتاب‏خواندن بگذارید. چقدر وقت ما در رفت و آمدها، در اتوبوسها، در انتظار نشستنها و در این گوشه و آن گوشه به حرف‏زدنهاى بیهوده تلف مى‏شود! این وقتهاى تلف‏شده را اگر روى هم بگذارید، از عمر یک دانشجوى پرکار، بیشتر مى‏شود. اگر این اوقات را به کار بکشیم و از آن‏ها استفاده آموزشى کنیم - در خانه، در محیط کار، در بین راه - ببینید جامعه چه خواهد شد! مهم، داشتن معلومات، انس با کتاب و انس با تعلیم و تعلم است. این، یک طرف قضیه. اما طرف دیگر قضیه این است که همه سعى کنند معلم هم باشند، یعنى چیزى را که مى‏دانند، به دیگران تعلیم دهند. در روایات در باب تعلیم، این معنا زیاد تکرار شده است؛ عالمى که علم خود را کتمان مى‏کند، لعنت شده است! این فقط مخصوص علم دین نیست که البته حساب جداگانه و اهمیت ویژه‏اى دارد. پزشکى که علم خود را کتمان کند و به شاگردانش تعلیم ندهد، مهندسى که علم خود را کتمان کند، کارگر خبره‏اى که تجربه و علم خود را کتمان کند و در انحصار خویش قرار دهد و هر کس دیگر که علم خود را کتمان کند، لعنت شده است، مگر وقتى که ارائه علم و افشاى مطلب علمى به طور عام، مفسده‏اى داشته باشد. به هرحال باید محیط جامعه، محیط تعلیم و تعلم و یادگرفتن و یاددادن شود.
ارزش معلم، به جهت نشان‏دادن ارزش علم است. اگر همه آفرینش به معلم درود مى‏فرستند، براى این است که معلم، علم را در اختیار متعلم مى‏گذارد. این در حقیقت به معناى ارزش‏دادن به معلومات است.(7)

معلم؛ تشکیل‏دهنده هویت نسل جدید
تشکیل هویت نسل جدید، به دست معلم است، یعنى حتى نقشى پررنگ‏تر از نقش خانواده و پدر و مادر. خود شما هم فرزندان مدرسه‏اى دارید و مى‏بینید که گاهى اوقات، فرمایش آقا معلم یا خانم معلم براى بچه، وحى مُنْزَل است. به خانه مى‏آید، کارى را انجام مى‏دهد یا کارى را انجام نمى‏دهد، یا ساعتى مى‏خوابد یا ساعتى ورزش مى‏کند یا کار دیگرى مى‏کند، چون این‏ها را معلم گفته. پدر و مادر که بارها این حرفها را مى‏گویند، تأثیر ندارد، اما حرف معلم تأثیر دارد. در اکثر موارد، حرف معلم بر حرف پدر و مادر در ذهن کودک و نوجوان ترجیح پیدا مى‏کند. این است نقش معلم. اگر ما مى‏خواهیم این هویت، خوب شکل بگیرد، اگر مى‏خواهیم نسلى به‏وجود بیاید که اعتماد به نفس و انضباط اجتماعى داشته باشد، یک نسل مسؤولیت‏پذیر و باعرضه و باکفایت براى کارهاى بزرگ، یک نسل داراى ابتکار، یک نسل مهربان و بدون احساس انتقام‏گیرى در درون خانواده بزرگ جامعه، یک نسل فداکار، یک نسل پرکار، یک نسل کم‏اسراف و دور از اسراف، اگر مى‏خواهیم فرهنگ عمومى جامعه به این سمت حرکت کند، راه و کلیدش آموزش و پرورش است. براى تربیت چنین نسلى، آموزش و پرورش باید مهیا و مناسب باشد.(8)

معلم؛ امانتدار فرزندان ملت‏
(معلمان،) امانتداران فرزندان این ملت در طول سالهاى متمادى (هستند)، کسانى که اولین نگارشهاى نیک یا بد را مى‏توانند بر لوح سفید آماده اذهان ما و کودکان ما بنگارند. شاکله اصلى وجود من و شما را در واقع در کنار تربیت خانوادگى، همین معلمانى که در این دوازده سال با کودکان و فرزندان ما سر و کار دارند، تعیین مى‏کنند و به وجود مى‏آورند.(9)

معلم؛ سازنده انسان‏
معلمان، سازندگان انسانند؛ انسانِ والا، انسان پیشرو، انسان تربیت‏شده، انسان باسواد. در واقع این معلمان هستند که ماده اصلى درجه اول عالم خلقت را که وجود آن براى همه پیشرفتها و تعالى‏ها - چه مادى و چه معنوى - شرط اصلى و محورى است، پرداخت مى‏کنند، به ثمر مى‏رسانند و کارآمد مى‏کنند.(10)

معلم؛ گره‏گشاى مسائل عمده‏
عزیزان من، معلمان و معلمات عزیز! در سر کلاس، نه فقط درسى که شما مى‏دهید، بلکه نگاهى که مى‏افکنید، اشاره‏اى که مى‏کنید، لبخندى که مى‏زنید، اخمى که به‏رو مى‏آورید، حرکتى که انجام مى‏دهید و لباسى که مى‏پوشید، بر روى دانش‏آموز اثر مى‏گذارد. ما در مراجعه به خود، اگر عمیقترین احساسات و عواطف و حالاتمان را ریشه‏یابى کنیم، در انتهاى خط، یک معلم را مشاهده مى‏کنیم. معلم است که ما را مى‏تواند شجاع یا جبان، بخشنده یا بخیل، فداکار یا خودپرست، اهل علم و طالب علم و فهم و فرهنگ، یا منجمد و بسته و پایبند به تفکرات جامد بار بیاورد. معلم است که مى‏تواند ما را متدین، با تقوا، پاکدامن، یا خداى ناکرده بى‏بندوبار بار بیاورد. معلم چنین نقشى دارد. این ارزش معلم است، این تأثیر معلم است، این گره‏گشایى معلم در مسائل عمده زندگى ما و نسل آینده ما و جامعه ما و کودکان ما و تاریخ آینده ما است.(11)

معلم؛ بهره‏بردار منابع انسانى‏
منابع طبیعى و منابع انسانى، دو سرمایه اصلى انسان هستند. کارگر منابع طبیعى را مورد بهره‏ورى قرار مى‏دهد و قابل استفاده مى‏کند، معلم هم منابع انسانى را استخراج مى‏کند، رشد مى‏دهد و مورد بهره‏بردارى جامعه قرار مى‏دهد. این دو، رکن اساسى جامعه‏اند. مهم هم این است که هم دو قشر معلم و کارگر، هم بخصوص مسؤولان دولتى و هم آحاد مردم این ارزش والا را بشناسند و به آن به چشم تکریم نگاه کنند و بفهمند کارگر و تولیدکننده یعنى چه، بفهمند کسى که آهن‏پاره را تبدیل به یک کالاى زیبا و مورد استفاده مى‏کند، چه ارزشى دارد. معلم را بشناسند و بدانند کسى که کودک ساده هیچ‏ندان را به یک انسان آگاه و یک چشمه جوشان ابتکار، استعداد، نقشه و طرح در همه مسائل زندگى تبدیل مى‏کند و این ماده خام را به این‏جا رسانده است، اجر و قربش کجا است، این را همه بفهمند.(12)

تعلیم باید اینگونه باشد
تعلیم، کارى بسیار ظریف و دقیق است. تعلیم فقط این نیست که ما مجموعه‏اى از معلومات را در کاغذ بگذاریم و به دانش‏آموز بدهیم و بگوییم بخوان، بعد هم برهه‏اى از سال را معین کنیم تا بیایند امتحان دهند، این، تعلیم حقیقى نیست. تعلیم باید طورى باشد که ذهن را بسازد، مغز را فعال کند و در درجه اول، شوق به دانستن را در دل متعلم ایجاد نماید. کسانى که بدون شوق، رشته‏اى را مى‏خوانند، هر چه در آن رشته، معلوماتشان زیاد شود، کارایى آن کسى را پیدا نخواهند کرد که با شوق و ذوق به سمت آن رشته رفته است. در همه رشته‏هاى علمى همین‏طور است، باید این شوق و ذوق، چه در اساس معلومات، چه در رشته‏هاى خاص معلومات، در دل متعلم ایجاد شود تا در درون او، این فعالیت فکرى و مغزى و این شوق قلبى و نیز تلاشى که معلم شما پیش دست دانش‏آموز مى‏گذارد، او را به یک عالم واقعى تبدیل کند.(13)

دیانت از همه این‏ها مهمتر است‏
از همه این‏ها مهمتر، مسأله دیانت است. اگر مى‏خواهید کار معلمى شما مورد رضاى خدا و نسل‏هاى آینده قرار گیرد و در انجام وظیفه‏تان از شما به نیکى یاد شود، بچه‏ها را متدین بار بیاورید. متدین بارآوردن بچه فقط کار معلم تعلیمات دینى نیست، یک معلم ریاضى، یک معلم فیزیک، یک معلم فارسى و ادبیات هم با یک نکته‏گویى بجا و با یک تک مضراب مى‏تواند تفکر دینى را در اعماق دل شاگرد و مخاطب خود جا دهد تا یادش نرود. گاهى حتى بیش از معلم دینى مى‏توانند اثر بگذارند. وقتى معلم دینى سر کلاس مى‏آید، یک تکلیف است و بچه‏ها و همه انسان‏ها نسبت به تکلیف، حالت امتناع دارند. این آقا مى‏خواهد بیاید تکلیف بدهد، اگر خیلى خوش‏بیان و خوش‏برخورد و خوش‏اخلاق و خوش‏تدریس باشد، یک مقدار حرفش قابل قبول است، اگر این‏ها هم نباشد، که دیگر هیچ. اما یک معلم فیزیک، یک معلم ریاضى، یک معلم شیمى، یک معلم ادبیات فارسى، یک معلم تاریخ، گاهى در خلال صحبت، با یک کلمه بجا - حقیقتا یک کلمه - مى‏تواند تأثیرى در روح کودک و نوجوان و جوان بگذارد که او را به معناى واقعى کلمه متدین و پابند کند. شماها مى‏توانید این کار را بکنید؛ هم در دبستان، هم در راهنمایى، هم در دبیرستان. بچه‏ها را متدین بار بیاورید. متدین بارآوردن بچه‏ها همان چیزى است که مى‏تواند آینده این کشور را آباد کند. اگر ما مى‏خواهیم این کشور پیشرفت صنعتى کند، پیشرفت مادى کند، پیشرفت فرهنگى کند، رتبه اول منطقه را - همان‏طور که در سند چشم‏انداز آمده - حائز شود، این در سایه انگیزش دینى و ایمان امکان‏پذیر است. وقتى ایمان بود، انسان دنبال ایمان حرکت مى‏کند و با همه سختى‏ها هم مى‏سازد.(14)
شما معلم فیزیک یا ریاضیات یا هندسه یا ادبیات یا علوم اجتماعى یا هرچه، مى‏توانید معلم دین و معلم اخلاق و پرورش‏دهنده اخلاق در دانش‏آموز خودتان باشید. گاهى یک معلم ریاضى در هنگام حل یک جدول ریاضى، یک کلمه مى‏گوید که آن کلمه در اعماق قلب دانش‏آموز اثر ماندگارى مى‏گذارد. این را همه معلمین بایستى وظیفه خودشان بدانند.
من به همه معلمها - هرچه تدریس مى‏کنید - عرض مى‏کنم که از این مسأله غفلت نکنید که تربیت‏کردن هم جزو کار شما است و چه بهتر که با نفوذ معلمى، با تأثیر روحى معلم بر متعلم - از این امکان - استفاده کنید و یک نقطه روشن و نورانى‏اى (را) در قلب دانش‏آموز باقى بگذارید. یک کلمه از خدا، یک کلمه از پیغمبر(ص)، یک جمله از قیامت، یک کلمه از معنویت و سلوک الى الله و محبت به خدا، گاهى ممکن است از شما به عنوان دبیر ریاضى یا دبیر ادبیات یا معلم کلاس اول دبستان یا دوم دبستان صادر شود که شخصیت این کودک یا این نوجوان، این انسانى را که مخاطب شما است، شکل مطلوب بدهد که از صد ساعت حرف‏زدن در شکلهاى دیگر اثرش بیشتر باشد.(15)



معلم! وجدان کارى‏
یکى از کارهایى که وجدان کارى لازم دارد، تعلیم و تربیت است. معلم در کلاس درسِ مدرسه‏اى که ته فلان شهر یا فلان گوشه دورافتاده تهران یا یک روستا است، باید آن‏طور درس بگوید، زحمت بکشد و تلاش کند که گویا الان بازرس در کلاس نشسته است، کار او را نگاه مى‏کند یا یک ساعت بعد مى‏آید تا نتیجه کار را ببیند. وجدان کارى یعنى این. ما تعارف که نمى‏کنیم!(16)

معلم! کارگر! "ایّاکَ و الکسل... "
معلمان عزیز! کارگران عزیز! کشور به شما احتیاج دارد. بدانید که ممکن است هزاران نفر از شما با نام و نشان شناخته نشوید، اما تأثیر یکایکتان در آینده این کشور - نه آینده دور، بلکه همین ده سال و بیست سال دیگر - تأثیر نمایانى خواهد بود. همه شما تأثیر خواهید داشت، بنابراین کار کنید. نبى مکرم(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: "ایاک و الکسل و الضجر "؛ از دو چیز پرهیز کن: یکى از ملالت و یکى از کسالت. ملالت یعنى این‏که انسان حوصله کار نداشته باشد، کسالت هم یعنى تنبلى. همچنین از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: "رحم الله امرء عمل عملا فاتقنه "؛ رحمت خدا بر آن انسانى که کار خود را - هر کارى - محکم و متقن انجام دهد.(17)


سرلوحه برنامه‏هاى آموزش و پرورش‏
سرلوحه و محور برنامه‏هاى آموزش و پرورش در تنظیم کتاب، در تربیت معلم، در نظارت بر کار بخشهاى مختلف آموزش و پرورش، در نظارت بر کار آموزش‏دهندگان و داخل مدارس باید بر این باشد که ببیند آیا تفکر اسلامى منتقل مى‏شود یا نه؟ انسان‏سازى بر مبناى اسلام و مسلمان‏سازى کودکان در این مدارس انجام مى‏گیرد یا انجام نمى‏گیرد؟ هرچه ما در این جهت کمبود داریم، بایستى همت کنیم و آن کمبود را برطرف نماییم.(18)

لزوم تحول عمیق در آموزش و پرورش‏
من سال گذشته در همین دیدار با معلمین در تهران، مسأله تحول عمیق در آموزش و پرورش را مطرح کردم. این تحول عمیق یعنى چه؟ بارها گفته‏ام که ما از یادگرفتن از غربى‏ها و غیر غربى‏ها و بیگانه‏ها خجالت نمى‏کشیم، امتناع نمى‏کنیم. این که ما یک روش ادارى را، یک روش آموزشى را، یک دانش را، یک اختراع را از کشورهاى دیگر یاد بگیریم، هیچ خجالت نمى‏کشیم، کوتاه هم نمى‏آییم، دنبالش هم مى‏رویم، شاگردى مى‏کنیم. منتها دو نکته اینجا وجود دارد در کنار این شاگردى‏کردن، این دو نکته را متأسفانه در دوران استحاله فرهنگى - یعنى دوران پهلوى که دوران پهلوى، دوران استحاله فرهنگى کشور ما است - رعایت نکردند. چشمشان را بستند، آغوششان را باز کردند، هر کس آمد، هر چه دادند، این‏ها گرفتند.
یکى از این دو نکته این است که ما آنچه را که مى‏گیریم، ارزیابى کنیم، ببینیم به درد ما مى‏خورد یا نه. اگر صددرصد به درد ما مى‏خورد، صددرصد قبول کنیم، اگر صددرصد به درد ما نمى‏خورد و مضر است، صددرصد رد مى‏کنیم. اگر بین این دو تا است، به همان اندازه‏اى که به درد مى‏خورد، قبول کنیم، مابقى‏اش را رد کنیم. به ما نباید تزریق کنند، ما باید انتخاب کنیم. هر چه آوردند، مثل آدمهایى که بى‏حس و حال و بى‏هوش افتاده‏اند و همینطور چیزى را یا در جسمشان فرو مى‏کنند یا از دهانشان به حلقشان مى‏ریزند، نباشیم. ما در دوران استحاله فرهنگى منتظر ماندیم که به حلقمان بریزند.
نکته دوم این‏که بالاخره این ماجراى "شاگرد، استادى " تا ابد نباید طول بکشد. ما حاضریم شاگردى کنیم پیش کسى که بلد است آن چیزى را که ما بلد نیستیم، اما دیگر تا ابد که نباید انسان شاگرد بماند. ما باید خودمان استاد بشویم.
یکى از چیزهایى که یاد گرفتیم، مسأله آموزش پرورش است. آن‏ها شیوه‏هاى آموزش پرورشى خوبى داشتند و ما هم از آن‏ها یاد گرفتیم. این‏که دبستانها از مکتبخانه‏هاى قدیم بهتر بود، دبستان، دبیرستان، تقسیم‏بندى‏ها، خوب بود، این‏ها را که ما رد نمى‏کنیم، این‏ها مفید است، اما بالاخره چقدرش، چه‏جورش، با کدام رویکردش، ما دیگر به این توجه نکردیم و یکپارچه گرفتیم. آن‏ها گفتند شش کلاس اینجور باشد، شش کلاس آنجورى باشد، ما همان را آوردیم. بعد آن‏ها روششان را تغییر دادند، پنج کلاس و سه کلاس و فلان، ما هم این را یاد گرفتیم، آوردیم. این‏که نمى‏شود. آن‏ها کتاب درسى با درسهاى مختلف داشتند، گفتند این‏ها را تعلیم بدهید، ما هم همینطور این تراکم تعلیمات را فرا گرفتیم. شیوه سازماندهى آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا یک شیوه تقلیدى محض است. این درست نیست.(19)

دو عیب در نظام آموزش و پرورش‏
در مسأله آموزش و پرورش آنچه من بر او تأکید و اصرار مى‏کنم، در درجه اول عبارت است از طرح تحول در نظام آموزش و پرورش. ما هم بارها در گذشته تأکید کردیم (که) نظام آموزش و پرورش ما یک نظام تقلیدى و کهنه است، دو تا خصوصیت بد در او هست؛ اولا از روز اولى که نظام آموزش و پرورش را در دوران سیاه پهلوى و اندکى پیش از آن بر کشور حاکم کردند، نیازها و سنتهاى کشور را در نظر نگرفتند. پایه باید سنتهاى کشور باشد، از تجربیات دیگران هم باید حداکثر استفاده بشود. نه این‏که ما بیاییم الگویى را که در فلان کشور غربى با اقتضائات خودش - با همه خطاهایى که ممکن است داشته باشد - به کار گرفته شده، او را عینا اینجا بیاوریم. متأسفانه این کار را کردند، تقلیدى محض بود.
دوم این‏که همان هم کهنه است. خود آن کسانى که یک روزى مرجع تقلید مسؤولان وابسته کشور ما قرار گرفتند، امروز از این روشها عبور کرده‏اند و روشهاى تازه‏ترى را آورده‏اند، اما ما چسبیده‏ایم به همان روشهاى قدیم! تحول لازم است.(20)

نظام "پرورش " و مسأله گسترش کیفى‏
نکته بعدى که او هم اهمیت دارد، اهمیت‏دادن به نظام پرورش در مجموعه آموزش و پرورش است. عده‏اى بر اثر بى‏توجهى به نظام پرورش، آن بنایى را که اول انقلاب گذاشته شده بود، از مجموعه آموزش و پرورش کنار زدند، به تدریج کمرنگ کردند و تقریبا مى‏شود گفت حذف کردند.(21)
یکى از بهترین سنتهایى که در این کشور بعد از انقلاب گذاشته شد - مرحوم شهید باهنر که رحمت و رضوان خدا بر او باد، پایه‏گذار این کار بود - همین معاونت پرورشى است. آمدند به بهانه‏هایى این را تعطیل کردند. حالا نمى‏خواهیم سوءظن‏گونه به این مسأله نگاه کنیم، اما به هر حال کج‏سلیقگى بود. به این عنوان که پرورش باید به وسیله معلمین متنوع در کلاسها انجام بگیرد و نباید جدا باشد، این کانونى را که مخصوص اقدام پرورشى بود، تعطیل کردند.
آموزش بدون پرورش، راه به جایى نخواهد برد، آموزش بدون پرورش همان بلایى را بر سر جوامع انسانى خواهد آورد که امروز بعد از گذشت صد سال، صد و پنجاه سال یا بیشتر، جوامع غربى دارند آن را احساس مى‏کنند. این‏ها از آن چیزهایى است که آثار آن ده ساله و بیست ساله ظاهر نمى‏شود، یکوقت چشم باز مى‏کنید، مى‏بینید یک نسل ضایع‏شده است و کاریش نمى‏شود کرد.(22)
پرورش اگر از آموزش مهمتر نباشد، کمتر نیست. آن لوح سفید و آماده‏اى که ذهن کودک ما و دانش‏آموز ما است، فقط با خط خط کردن و عدد و رقم روى او نوشتن، درست نمى‏شود، ساختن لازم دارد. این ساختن، پرورش است. باید به مسأله پرورش و جریان پرورش - به هر شکلى که آن را بتوانند انجام بدهند، در مورد شکلش ما اظهار نظرى نمى‏کنیم - اهمیت داده شود، در کتاب درسى، در انتخاب معلم، در تربیت معلم، در خود سازماندهى. هر چه آموزش و پرورش بتواند از گسترش کمى پرهیز کند - چه در سازمان، چه در نیروى انسانى - بهتر است، چون گسترش کمى آموزش و پرورش، امروز در درجه اول اولویت نیست، گسترش کیفى مهم است. نیازها برآورده شود. آن مقدارى که نیاز به معلم و به مدرسه هست، تأمین شود. درجه اول، گسترش کیفى باشد؛ بالابردن ارتقاى رتبه معلمان از لحاظ آمادگى، تجربه، دانش، فرهنگ. این چیزهایى است که در آموزش و پرورش مهم است.(23)

لزوم فکرمحورى به جاى حفظ محورى‏
ما باید نگاه کنیم ببینیم چه لازم داریم، این شیوه‏اى که هست، کجایش معیوب است. این شیوه عیوبى دارد که یکى از عیبهایش همین حافظه‏محورى است به جاى فکرمحورى. آموزش و پرورش ما حافظه‏محور است. بچه‏ها باید همینطور دائم محفوظات درست کنند.
حافظه براى حفظ کردن بد نیست. حفظکردن بچه‏ها، کتاب‏خواندن بچه‏ها، زیادخواندن بچه‏ها هیچ اشکالى ندارد، این چیز خوبى است، چون این معلومات مى‏ماند. البته ممکن است بعضى‏اش را هم نفهمند. محفوظات خوب است، اما حفظ محورى بد است که محور تلاش، عبارت باشد از حفظ. محور تلاش باید عبارت باشد از فکر، ولو با حفظ هم همراه باشد. این یک عیب بزرگى است، این باید اصلاح شود. ما اگر امروز آن را اصلاح نکنیم، چه کسى اصلاح کند؟!(24)


آموزش و پرورش فقط مقدمه دانشگاه نیست‏
آموزش و پرورش، مسؤول تحویل‏دادن آدمهاى درس‏خوانده و کارآمد در همه سطوح است. اشتباه است اگر خیال کنیم آموزش و پرورش لزوما مقدمه دانشگاه است، نه، بعضى دنیا و آخرت خودشان را به راه‏یافتن به دانشگاه وصل کرده‏اند. شنیده‏اید جوانى که در کنکور رد شده، فرض کنید بلایى سر خودش آورده یا افسردگى پیدا کرده یا پدر و مادرش (به او) توسرى زده‏اند! نه آقا! دانشگاه، راه رشد علمى و راه رشد تحقیق است، این براى کشور لازم است. شما مى‏دانید من مروج گسترش و عمق دانش هستم و بر این معنا اصرار دارم، اما این معنایش این نیست که ما فروشنده خوب نمى‏خواهیم، راننده خوب نمى‏خواهیم، کاسب خوب نمى‏خواهیم، تکنسین خوب نمى‏خواهیم. در همه سطوح کشور از زن و مرد که لزوما لازم نیست دانشگاه بروند، اما به تعلیمات آموزش و پرورش نیازمندند. پس آموزش و پرورش اینجور نیست که فقط مقدمه‏اى باشد و نیم‏خورده‏اى براى دانشگاه درست کند، نه، دانشگاه هم خیلى خوب است، دانشگاه هم لازم است، اما دایره آموزش و پرورش خیلى وسیعتر از دانشگاه است. همت شما باید این باشد که در آموزش و پرورش، کسانى را تربیت کنید که این‏ها به حد لازمى از فرزانگى و دانایى و معلومات دست پیدا کنند که در هر جایى که انسانى مشغول کار هست، از این حد از دانش و فرزانگى برخوردار باشد. حالا بعضى‏ها استعداد دارند، شوق دارند، مى‏روند دانشگاه، بعضى‏ها نه، یا شوقش را ندارند، یا استعدادش را ندارند، نمى‏روند.(25


--


نظرات 2 + ارسال نظر
فروشگاه بزرگ اینترنتی ایرانیان شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 15:24 http://www.froshgahe52.blogfa.com

با سلام خدمت شما وبلاگ دار یا سایت دارعزیز (( فروشگاه بزرگ اینترنتی ایرانیان همکار بازاریاب
یا فروشنده ی محصولات می پذیرد))
این فرصت را از دست ندهید....... 90% پورسانت فروشنده و تبلیغ کننده
***((کسب درآمد واقعی را از ما بخواهید.))***
***((با بهترین شکل از درآمد های اینترنتی))***
فروشگاه بزرگ اینترنتی ایرانیان اقدام به عضو گرفتن جهت فروش محصولات خود مینماید.
شما می توانید در فروش محصولات این فروشگاه با ما سهیم شوید. این فروشگاه
به شما اجازه می دهد که چند دقیقه ای شعبه ای از فروشگاه ما را ایجاد کنید و محصولات ما
را به فروش برسانید و پور سانت خود را بابت فروش محصولات دریافت کنید. پور سانت
شما در هر محصول متفاوت می باشد. این فروشگاه به شما پنل اختصاصی میدهد تا به
شکل دلخواهتان فروشگاه خود را ایجاد کنید .(( بسیار آسان و با امکانات عالی )) خودتان ببینید.
نکته ( 1): عضویت در این فروشگاه کاملا رایگان است (( بدون پرداخت هیچ هزینه ای )) شما می توانید
فروشگاه بزنید. اصلا نگران ساختن فروشگاه نباشید. خود سایت آموزش می دهد. کاملا رایگان است.
نکته( 2) : شما می توانید پورسانت خود را از طریق حساب بانکی خود ( هربانک داخل کشور به
جزء بانک سپه) برداشت کنید.
نکته : شما تا 90% پور سانت بابت فروش هر محصول بدست می آورید. این فروشگاه حتی کم ترین
پول را به شما پرداخت می کند .
نکته (3) : به سایت www.froshgahe52.blogfa.com بروید و لینک عضویت را در سمت راست پایین
پیدا کنید و عضو این مجموعه ی بزرگ شوید.(( تا دیر نشده ))
نکته ی (4)ما به همکار فروش محصولات نیاز داریم اگر مایلید به سایت ما بیایید برای ثبت نام.
(( اگر سوالی داشتید از طریق ایمیل با ما در ارتباط باشید.))
نکته(6): برای ارتباط با ما به آدرس f.farhad54@yahoo.com مراجعه کنید. ایمیل ارتباطی خود را
برای سریع تر پاسخ دادن به فارسی بنویسید. و آدرس سایت خودرا برای دریافت پاسخ خود درآن بگذارید.
متشکرم از شما.
(( نگاهتان را از ما نگیرید)). ***مدیر وب سایت فرشاد***
***(فروش انواع هاست و دومین زیر قیمت بازار))***

کاش لااقل می دونست وبلاگ دارم یا سایت!

سیروان سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 16:39

معلم ها به جای افاضات و بیانات وضع رفاهی حداقلی میخواهن که هیچ کدومشون در شرایط فعلی ندارند....
من خودم معلم هستم و هرروز با روشن کردن ذهن و فکر بچه ها و دانش آموزان اون هارو از افتادن توی ورطه ی خورافات و مذهب دور نگه داشتم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد