چرا رفتند؟


برای کدامین آرمان رفتند؟




انقلاب مردمی


ناراحتی نداره
باید آدم واقع بین باشه
بلاخره هر چیزی از یک جایی شروع می شه
انقلاب ما از دل مساجد شروع شد
خوب اننقلاب مردمی بعضی ها هم ...




(نمایی از در سرویس بهداشتی)

-------------------------------------------------

راستی اگه فکر می کنید عکس جعلیه می تونید به نزدیک ترین سرویس بهداشتی مجاز سر بزنید و از نزدیک مشاهده کنید.

سیب زمینی


جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت :

ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... ( *)می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد

خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم!

مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد.


استر و مردخای

می خواستم بذارم تو لینکای روزلنه ولی چون خیلی جالب بود اینجا هم گذاشتم



حتما بخوانید

ردّ رسالۀ ردّیه

یک مطلب با عنوان عشق تو وبلاگ خوان هشتم خوندم که با پنج دلیل عشق رو رد کرده بود من هم تو پنج باب نظرات خودم رو در مورد اون پنج دلیل گفتم البته به قلم نویسنده اون وبلاگ.



ابتدا اشارتی به نکات زیر

از جانب نگارنده ای سطور عشق همچون عرفان دارای مراتبی است که از معشوق زمینی شروع و بالاترین آن مرتبت ها تنها شایسته باری تعالی است.

بسیارند کسانی که هواهایشان بر عقل پیروز گشته و آن را عشق می پندارند.



باب اول

عقل و دل بر خلاف آنچه که پنداشته می شود در تقابل با هم نیستند


عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را


((هوش دل فرزانه)) یعنی که هوش و دل به هم تعلق دارند.

در جایگاه شناسی قوا باید عرض کنم که دل، خانۀ عقل است و هوا در تقابلش

دلبر چون خانه دل را تصرف کند عقل را هم از آن خود ساخته، بدین معنی که عقل زین پس تنها به ثواب معشوق می اندیشد و ((من)) را از یاد می برد. عاشق از خویش تهی و از معشوق سرشار می شود چنان که اگر دوری از معشوق را ثوابش بداند در غم هجران او خواهد سوخت اما  رازش را با معشوق در میان نمی گذارد که مبادا آزرده اش سازد.


در باب دوم

باید عرض کنم آری، بازار عاشقان بازار بت پرستی است. عاشق یکسره از خویش تهی گشته و معشوق خویش را لایق ستایش می خواهد. بدین سبب است که این حقیر عشق راستین را تنها با معشوقی چون باری تعالی ممکن می داند.


در باب سوم

آری عاشق کور و کر است برای معشوق خویش، چرا که او را لایق ستایش و مکان جمع خوبی ها یافته است.

به دریا بنگرم دریا ته بینم

به صحرا بنگرم صحرا ته بینم

پس اگر معشوق جز ذات اقدس حق باشد عشق به نابودی کشانیده می شود و هم عاشق و هم معشوق تباه می شوند و این چه عاشقی است که معشوق خویش را تباه کند؟!

پس اگر عشق، راستین باشد معشوقی جز باری تعالی نباشد که اگر جز این باشد عاشق معشوقش را تباه ساخته و این عشق راستین نبوده است چرا که این تناقضی است آشکار.


اما باب چهارم

ابتدا باید عرض کنم که اگر پدر بزرگوارمان آن میوه ممنوعه را نمی خورد بی تردید یا شما و یا این بنده حقیر آن میوه را می خوردیم!

اما چرا عشق را داخل کرده اید؟ مگر فردی که به علت تشویق دوستان خویش کاری ناشایست انجام می دهد آن کار را از روی عشق انجام داده است؟

البته فقدان عشق این چنین رقم زد، چرا که در صورت عشق حضرت آدم به ذات قدس حق، پدرمان مرتکب این کار نمی شد!


باب پنجم

غایت عشق وصال نیست بلکه غایت هواها وصال است کسی که هوا را عشق بنامد، بعد از وصال و فروکش کردن هواهای نفسانیش، عشق خود را که در اصل هوسی بیش نبوده پایان یافته می بیند. شاید به همین علت است که وصال خداوند متعال ممکن نیست چرا که تنها او شایسته عشق بی پایان است.


من از پیمانه لبریزم، دلا مستی کجا جویم

من از شبها گریزانم دلا ذکر خدا گویم



راقم این سطور عشق زمینی را نفی نمی کند بلکه می خواهد بین عشق راستین و هواهایی که عده ای آن عش نامیده اند تفکیک کند.

بسیارند عشق های زمینی پاک و قابل ستایش


ز دل شرمنده ام اکنون، عذابش داده ام هر دم

بیابید  مرهمی  یاران،  که تا درمان کنم  دردم

و یا  پیدا کنید  او  را،  که  تا  باز آورد  جانم

که تنها او در این عالم،  بود  درمان  هر  دردم

قرار بعدی جنبش سبز

ای جوانان غیور همه با هم برای ادامه جنبش سبز یکم فروردین سال نو را به هم تبریک می گوییم با اینکار حکومت خون آشام نمی تواند ما را شناسایی کند

هر کسی که سال نو را به شما تبریک گفت یکی از اعضای جنبش سبز است.




ما بیشماریم

http://www2.bazinama.com/img/files/gzcty1mgdmr42rkindy7.jpg





اینم نمونه ای از دلاوری های جنبش که نباید به فراموشی سپرده بشه

بنده های خدا کلی زحمت کشیدن که ما بخندیم یکم

دستشون درد نکنه


اینجا بیشــــــمارند

اما در خر تروا جا می شوند

اینجا در خط امام هستند

اما بیشتر با منتظری حال می کنند

اینجا با سکوت کامل راهپیمایی می کنند

اما سر راه چندتا بانک و مغازه و مسجد و اتوبوس هم آتش می زنند

اینجا در مجلس ختم کشته ها شرکت می کنند

اما کشته ها فردایش سیخ سیخ راه می روند

اینجا به شدت استکبار ستیز هستند

اما کمک های نقدی شان را رد نمی کنند

اینجا به اصول اخلاقی پایبند هستند

اما با همجنس بازان  می پرند، بسیجی ها هم گه گداری لخت می کنند

اینجا برای امام حسین عزاداری ی کنند

اما آن وسط یک قری هم می دهند

اینجا اگر امارات بگوید “خلیج عربی” داد و قال راه می اندازند

اما وقتی بی بی سی می گوید، کاری ندارند

اینجا از دروغ و ریا بدشان می آید

اما وقتی گند دروغ هایشان در می آید، خب درآمده دیگر!!!

اینجا زنده ها را هم شهید می نامند

اما کشته های مسجد زاهدان را نه

اینجا امام زمان را قبول دارند

اما سروش و گنجی را سرمایه علمی خود می دانند

اینجا طرفدار “دموکراسی” هستند

اما زمان خودشان، لایحه می دهند تا رئیس جمهورشان را مادام العمر کنند

اینجا قانون را باز قبول دارند

اما با تبصره ی “اگر به نفعم نباشد، گور باباش”

اینجا با تعدد زوجات مخالف هستند

اما در ساختمان گفتگوی تمدن ها، حجله راه می اندازند

اینجا همه روشنفکر هستند

اما اندازه لیدی گاگا ارزش ندارند

اینجا اندیشه با ریش و پشم را قبول ندارند

اما عجیب صانعی و منتظری را قبول دارند

اینجا مجتهد دارند

اما سواد عربی ندارد

اینجا حالشان بهم می خورد از جمله “به نقل از کیهان” یا “منبع موثق:کیهان”

اما وقتی بی بی سی می گوید: “به نقل از شنوندگان” کیف می کنند

اینجا با تروریست ها مخالف هستند

اما برای اعدام بمب گذاران بیانیه می دهند

به قول دکتر شریعتی:

اینجا فقط رنگ است…

اینجا دلی تنگ است…

عکس خبر ساز

چند وقته که این عکس خیلی خبر ساز شده




اول، اینکه هرکس بخواد با نوکرای آمریکا و مستکبرین رفیق بشه و دوست بشه و بسازه از نظر ما محکومه حالا هرکی می خواد باشه

اصلا واسه همینه ما با سبزی ها مشکل داریم. ما نمی خوایم نوکر آمریکا بشیم چون نتیجش رو تو دوران شاه و مصر و بقیه جاها دیدیم.


اما در مورد این عکس:


چند تا سوال

اول اینکه چرا پشت سر خانم مبارک پرچم لبنانه؟

پرچم مصر این شکلیه



هیچ شباهتی به پرچم اون پشت نداره؟

اصلا پرچم مصر رنگ سبزش کجایه!


در ضمن کسی متن دیدار رو داره؟

به صرف دیدار که دلیل جرم نیست، امام خمینی هم با شوروی نامه نویسی داشت، اما تو نامه گفت دست و پاتونو جمع کنین و گرنه سقوط می کنین.


متن دیدار خاتمی و مبارک هست، نظرتون چیه؟

مبارک:من مدعی هستم که شما صدای عقلانیت و منطق و اندیشه در دنیای اسلام هستید.

خاتمی: هر موقع بیائید در ایران از شما استقبال می‌کنند. امیدوارم اجلاس سران عرب باعث ناآرامی ‌درمنطقه نشود.


به فرض اینکه همچین دیداری صحت داشته باشه:

یک دولت، خود ریس جمهور و مقامات رسمیش با مبارک دیدار کردن

تو اون دولت دیگه، یک دیدار صورت گرفته که هیچ کدوم از افراد هیچ سمتی نداشتن.

باز هم اگه مقایسه کنیم این یکی خیلی بهتره!


باز خوبه یک عکس تقلبی پیدا کردین

بابا قربون سنگ پای قزوین

این همه خاتمی و مبارک عکس گرفتن و قربون صدقه هم رفتن هیچی

اما یک عکس بی سر و ته، شما این همه جنجال راه انداختین.