!!هشدار!!
به علت ریزش خواص، جاده انقلاب از محور
مدعیان راه امام مسدود می باشد!
لطفا از بزرگراه ولایت حرکت کنید!
سرعت مجاز: سرعت رهبری
واقعا خانم رهنورد فکر اون بد بختایی که اون پشت دارن واسه شوهرای آیندشون دست پا می زنن رو نمیکنه
یعنی واقعا شما از دیوار پشت سری هم سفید ترین
سفید تر از موی سفید مهندس!مگه از چه کرمی استفاده می کنین؟
سالی دگر گذشت تو اما نیامدی
تنهاترین مسافر صحرا نیامدی!
بوی بهار می رسد از کوچه باغها
آه ای بهار دائم دلها نیامدی!
تاریکی است هرچه که دیدم بدون تو
ای آفتاب روشن دلها نیامدی!
ما تشنگان وصل خودت را هزار بار
کشتی زهجر و حضرت دریا نیامدی!
سال هزارو سیصد و هشتاد و هشت هم
پایان رسید یوسف زهرا نیامدی!
مارا نجات داده ای از شر فتنه ها
آه ای یگانه منجی دنیا نیامدی!
لطف تو بوده مانده هنوز انقلاب ما
کوری آنکه گفته تو اصلا نیامدی!
در روزهای ملتهب بعد رای ها
یاری رهبر آمدی اما نیامدی!
عجل علی ظهورک یا سبط مصطفی
سال هزار و سیصد و هشتاد و نه بیا.....
ماجرای حکیم وشیخ!
نقل است که در زمان های دور مردی بود حکیم و صاحب کمالات.
از کمالات حکیم نقل است که وی نَفَسی مسیحایی داشتی ومردگان شفا می دادی!
چنان که پس از حضور وی در مجلس ختم به ناگاه خبر زنده شدن آن مرحوم در کوی و برزن بپیچیدی و موجب حیرت همگان بگشتی!
حکیم را زنی بود در نهایت فراست و هوش، چنان که وی را متفکر السلطنه و نگین العلما نامیدندی
آن زن حکیم و دانا را نظریاتی بودی که موجب تحول و دگرگونی علم بگشتی و جمیع علما نظریات وی را برتر از انیشتن بدانستندی!
نقل است روزی جناب شیخ و الشیوخ ابوریحان کروبی در جمع مریدان و شاگردان درس نحو بگفتندی که به ناگاه جناب حکیم وارد بگشتی و شروع به بر شمردن فضائل خویش و زوجه مکرمه به قصد دماغ سوختگی شیخ بنمودی، که من مرده زنده بنمایم و چنین ها کنم و چنان ها!
مریدان را دل، شک و دودلی رخنه بنمودی و شیخ را جواب خواستندی!
شیخ قدری سر در گریبان فرو بردی و پس از لختی بگفتی:
ننه و ننجون من نیز مرده زنده کنندی، مرد آن باشد که از امام نامه های مخصوص گرفتندی و بر لغت عرب مسلط ببودی، کنون من چه مقدار وقت داشتندی؟
پس آنگاه شیخ مکاشفه ای بنمودی و جملگی را اسراری گفتی نهان از محبس و بازداشتگاه چنان که مریدان نعره ها زدی و سر به بیابان گذاشتندی!
حکیم، نادم و شوریده حال به خانه بازگشتی و تا چهل روز استغفار بگفتی و مردم خداجوی را دعا کردی سبس از خانه برون شدی و در شرح کمالات شیخ بیانیه ها در کردندی.
خدایا چنان کن سر انجام کار
که تو خشنود باشی و ما رستگار
در این مطلب قصد داریم تا به چند اتفاق فرضی که ممکن بود برای دکتر احمدی نژاد اتفاق بیافته بپردازیم و برسی کنیم که اگه می شد، چی می شد؟
۱. اگه همسر آقای احمدی نژاد از خودش همچین نظریه خوفی در مورد لرستان مطرح کرده بود ...
البته هر کسی همچین هوش و نبوغ فوق العاده ای نداره که بتونه نظریه ای به این سنگینی رو مطرح کنه بلاخره آدم که الکی سومین متفکر دنیا نمی شه!
۲. اگه دکتر مثل بعضی ها رفته بود مجلس ختم، بعد معلوم می شد که طرف زنده است چی می شد؟
۳. اگه به اسم حمایت از اون می رفتن به بانک حمله می کردن یا سطل آشغال ها رو آتش می زدن یا با شعار بسیجیه واقعی همت بود و باکری به پایگاه بسیج حمله می کردن چی می شد؟
۴. اگه شعاری نمونده بود که طرفداراش گفته باشن و خودشون نقض نکرده باشن چی می شد؟
۵. اگه روز 9 دی اون همه آدم برای محکوم کردنش می رفتن تو خیابون چی می شد؟
۶. اگه همسر آقای احمدی نژاد دعای سال تحویل رو اشتباه می خوند چی می شد؟
بعد از کمی فکر متوجه می شیم که تنها یکی از این اتفاق ها برای نابود شدن یک جریان کافی یوده بنابراین به قدرت سبزها پی می بریم و متوجه می شیم که حتما این گروه از امداد های غیببی بهره مند بوده و یک جایی براش بودجه تصویب شده!
نشریه شب تاب به علت توهین به نظام مقدس جمهوری اسلامی توقیف(یا تو قیف)شد.
با خبر شدیم دوستان به شغل دیگری مشغول شدند.
تابلو سازی
شاید می خواهند این را بفهمانند که
"ما از کنگره آمریکا پول نمیگیریم ولی هدفمان یکی است"
البته ما که میدونیم