سر کلاس حقوق جزای اختصاصی نشسته ای ،دانشجوی رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی هم هستی( این دو یعنی در کلاسی حضور داری که می تواند- یعنی باید – پاسخی باشد برای هر آنچه شبهه در مورد مجازات های اسلامی  از قبیل سنگسار، قطع ید، اعدام، حکم ارتدادو...در ذهن داری). استاد آنقدر ظریف نسبت به تمام این احکام خدشه وارد می کند ، که تو با همه اعتقادی که به آنها داری، در مقابلش سکوت می کنی:

1. پاورپوینت مربوط به بحث "ارتداد" ش نتیجه می گیرد که این حکم ( قتل مرتد فطری ) مبنای روایی صحیح ندارد ، آیات هم که دلالت بر آزادی در انتخاب دین دارد و فقط ناظر به مجازات اخروی مرتد است" فمن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه..."

و نتیجه می گیرد که این حکم نباید اجرا شود.

استاد دیگری که همان درس را تدریس می کند اما، در کلاس درس ،صحیحه (حدیث صحیح) می خواند برای اثبات حکم ارتداد!

2. به بحث قطع دست دزد که می رسد،برای تخطئه حکم آنقدر ترحم بار از ناعادلانه بودن قطع ید کودکان سخن می گوید که تمام کلاس تحت تاثیر قرار می گیرند و بعد به کتاب که مراجعه می کنی ، میبینی که یکی از شرایط قطع ید "بالغ بودن" است و این یعنی اصلا دست کودک دزد قطع نمی شود!

3.به اعدام که می رسد ، فیلمی پخش می کند؛ یکی از صحنه اعدام در ایران و دیگری اعدام (قتل بدون درد) در غرب. اینجا هم ،زمان پخش اعدام در ایران، فضای کلاس به هم می ریزد؛ دختران یکی یکی کلاس را ترک می کنند و... اصلا نیازی به توضیح استاد نیست؛ دانشجوها خودشان می گیرند که اعدام با روش فعلی در ایران ، فقط قساوت قلب است!

4. در مورد حجاب با صراحت می گوید امام (ره) تحت تاثیر صحبت های اطرافیانش دستور به الزامی نمودن پوشش نمود؛ اطرافیانش گفتند که چه نشسته اید که در سواحل شمال کشور فلان جور راه می روند و... امام هم دستور به حجاب دادند و گرنه شاید اگر امام همه کشور را می دید چنین حکم نمی کرد. وقتی پرسیدم " بر فرض که چنین باشد، این یعنی امام چند سال در بیخبری بودند؟ آیا تا پایان عمرشان فرصت برای پی بردن به واقعیت را نداشتند؟ و تازه مگر اطرافیان امام چه کسانی بودند؟ همانها که الان نسبت به خیلی موارد معترضند" استاد به روش همیشگی ما را پیچاند و از جواب طفره رفت و البته بسیار ماهرانه...

5. حرف هایش را که میزند ، می گوید خواهشا حرف های من در همین کلاس بماند ، حوصله کمیته انضباطی و... را ندارم!!

-------------------------------------------------------------------

پ.ن 1: حکایت های بالا ، قصه پردرد من است آنجا که می بینم استاد درس فقه،ذهن دانشجوی فقه را چنین نسبت به احکام بدبین می کند و جز افراد انگشت شماری، کسی بر سخنان او ایراد وارد نمی کند.

پ.ن 2: وقتی یک دانشجوی الهیات ذهنش پر شود از سوال بی جواب، چه انتظاری از دانشجوی غیر الهیات آنجا که حکم سنگسار بر زنا را دخالت در حالات خصوصی افراد می داند و نمی داند که سنگسار زمانی ثابت می شود که 4 نفر شاهد عادل که احتمال تبانی هم نمی رود، با هم بر عمل فرد شهادت دهند( طوریکه اگر 3 نفر شهادت دهند،آنها حد قذف می خورند) و یا خود فرد 4 بار اقرار کند (تا قبل از 4 بار به او می گویند برو و توبه کن و بین خودت و خدا حل کن). و آیا اثبات زنایی به این صورت، عمل خصوصی افراد محسوب می شود؟

--------------------------------------------------------------------------------

بعد التحریر 1: این خانه نیاز به خانه تکانی دارد؛ گویا به دام آنچه از ان فراری بودم ، افتاده ام.(شخصی شدن وبلاگ) از این به بعد در ارسال پستها ، تایید نظرات و پاسخ به انها دقت بیشتری خواهم کرد.

از " آشنا" که اول بار تلنگر زد و از "رها" که ذهنم را برای درک این ایراد باز کرد و از بزرگواری که هر چند با اکراه، اما صریح راهنمایی ام کرد، ممنونم.

مواجهه با این مساله  برایم دشوار بود؛ چرا که خود را به آن مبتلا نمی دانستم. اینکه بفهمی در ادای تکلیف به "خاکی" زده ای ، کمی پاهای "رفتنت" را سست می کند و چون سستی غالب شد تصمیم گرفتم مدتی ننویسم (شاید خالی کردن میدان)که مجابم کردند به ادامه نوشتن...

بعدالتحریر 2: نمی دانم چه سریست که امسال خیمه های دلم زودتر از همیشه سیاهپوش "حسین " شده اند؟

خدایا ! کمتر از 6 روز به محرم باقیست؛ مرا عزادار "حسین" قرار بده ، اما بالاتر از آن "شیعه" او ...

"اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد"