رسانه ای که ملی نیست!

یا

خوشه بندی رسانه ای

http://alef.ir/1388/content/view/67168/

 به جای مقدمه : بهانه نوشتن این مطلب صحنه ای بود که در عید امسال در سفر به مناطق محروم استان سیستان و بلو چستان دیدم. در روستایی محروم که مردم اکثرا به جای خانه در کپر زندگی می کردند و از امکانات متداول زندگی شهری مانند آب و برق و گاز و تلفن، فقط از برق برخوردار بودند و در کپری که خیلی بزرگ باشد تازه از یک فرش  سه در چهار کوچکتر است ،که در آن خانواده ای نه یا ده نفره زندگی می کند، تصویری بر دیوار این چنین کپری ذهنم را آشفته کرد. متاسفانه تکرار این تصویر در کپرهای دیگر باعث شد عمق فاجعه ای که رسانه بر سر فرهنگ این جامعه در می آورد متوجه شوم.

خیلی ها یخچال نداشتند ولی تلویزیون مهمان کپرهایی بود که فرش زیر اندازشان حصیر بود خاک! و بر کنار حصیرشان عکس جومونگ در قاب!

صدا و سیمای ما، نام رسانه ی ملی را بر خود یدک می کشد ولی سئوال این است که فکر کرده است این رسانه ملی چه مخاطب هایی دارد؟ اگر صحبت از ملت است این ملت 70میلیون جمعیت دارد که در کشوری به وسعت سی استان و چند صد شهرستان و بخش و چند هزار روستا پخش شده است.

این ملت شهر به شهر دارای فرهنگی متفاوت با هم هستند، گاه در فاصله دو روستا لهجه ها و گویش ها متفاوت می شود. حال آقایان صدا و سیما با ابزار رسانه به راحتی به تک تک خانه های این مردم راه پیدا کرده اند و بر فکر و ذهن آنان اثر می گذارند.

بحث بر سر جومونگ نیست که مطمئنا در جومونگ جاذبه هایی وجود داشته است که –که لزوما هم منفی نیست- آن کپر نشین در روستایی دور افتاده از مرکز را هم جذب خود کرده است. بحث بر سر این است که چقدر رسانه به اصطلاح ملی ما در ساخت و پخش برنامه های خود این اقشار را در بر می گیرد.

حتی اگر بحث جغرافیایی را هم نادیده بگیریم، بحث اختلاف طبقاتی در جامعه ما امری ملموس است. اکثریت جامعه ما زندگی اشان در حد متوسط است و متاسفانه بعضی هم زیر متوسط!

هر چند بحث خوشه بندی به مزاح گرفته شد، اما ما در امر رسانه ملی ، چقدر به این خوشه بندی ها توجه کرده ایم! چند درصد برنامه های صدا و سیمای ما با خوشه های بالای جامعه در ارتباط است چند درصد با خوشه های پایین؟

یک نگاهی به سریال های تلویزیون بیاندازیم. دیگر سریالی پیدا نمی شود که در آن از مبلمان استفاده نشود! مگر به استثنا! حالا چقدر از خانواده های ما در واقعیت توان خرید مبلمان را دارند!!!

چند درصد از جوانان ما به کافی شاپ می روند؟( وقتی می گویم جوانان، منظورم جوانان کل کشور است نه محدوده شمال شهر تهران). اصلا مگر چند شهر ما داری کافی شاپ هست که بخواهند به آنجا بروند؟

یک سوال از آقایان رسانه ای: مردم و جوانان ما بیشتر به کافی شاپ می روند یا مسجد؟ حالا در فیلم ها و سریال های ما کدام بیشتر نمایش داده می شود. اگر به اشتباه تصویری از مسجد هم در سریالی نشان داده شود مربوط به سریال  های مناسبتی ماه رمضان و محرم است.

روابط آزادی که بین دختران و پسران در سریال ها نشان داده می شود در چند درصد جامعه مسلمان ایرانی پذیرفته است؟ آیا آقایان صدا و سیما فکر کرده اند که با این فرهنگ سازی که نه با فرهنگ دینی ما سازگار است نه با فرهنگ ملی ما چه بر سر نسل آینده این کشور می آورند!

ترسم از آن است که تا چند سال دیگر کودکان ایرانی حتی دیگر نام رستم و زال برایشان ناآشنا باشد و جومونگ و اسپایدرمن را بیشتر از سلمان و میثم و ابوذر بشناسند!(البته اگر الان این طور نباشد)

مهلت یک ساله تحول آقای رییس صداو سیما هم رو به پایان است. سریال های نوروزی هم بیشتر به طنز و فکاهی گذشت! اگر بگوییم اثر سویی نداشت نکته آموزنده ای هم نداشت! تنها سریالی که قابل توجه بود دارا و ندار بود که ساعت پخشش در شهرستان ها به گونه ای بود که با سریال های دیگر شبکه های دیگر همزمان بود.

از دو سریال دیگر می گذرم که ارزش نقد هم ندارند، فکاهی بودند و جهت خنده! دارا و ندار حرفی داشت گزنده و در عین حال واقعیت جامعه ما. آنقدر اختلاف طبقاتی تلخ است و اتفاقاتی که در واقعیت برای قشر ندار جامعه پیش می آید ناراحت کننده است که ده نمکی چاره ندارد که برای بیان آن از طنز استفاده کند تا تلخی آن کمی کاسته شود. هر چند شاید بعضی قسمت ها در طنز افراط کرده است.

واقعیت است که عده ای در پول های بادآورده خود غرق اند و عده ای برای حفظ آبروی خود پیش خانواده با سیلی صورتشان را سرخ نگاه می دارند. عده ای برای پول درمان خود مانده اند و عده ای برای زیبایی میلیون ها تومان خرج می کنند. این حقیقت که پول خوشبختی نمی آورد را می توان در دارا و ندار احساس کرد (مشابه احساسی بود که در رفت و آمد با مردم کپر نشین پیدا کردم) ولی صدا و سیما باید بداند که یک دست صدا ندارد. اگر این رسانه ملی است باید همه برنامه هایش ملی باشد. همه ی سریال هایش رنگ و بوی ملی بدهدو نشان دهنده ارزشهای ملی و مذهبی ما باشد.


پی نوشت: کامنت یکی از خوانندگان که حرف دل خودم بود رو به عنوان پی نوشت میزارم:

دیشب خیلی حرصم گرفته بود که بیست وو سی فقط مردمی رو نشون می داد که از برنامه ها تعریف می کردن و به به و چه چه می گفتن .... آفرین به ما با این فرهنگسازی های اسلامی مون.....
....
متاسفانه تلویزیون هم شده مرجع تقلید مردم . هرچی اونجا گفته بشه حرف راسته ولاغیر.... همینه که حالا اگه دخترا سرویس خواب ومبل و مان واسه جهیزیه نداشته باشن دخترای خوب و کاملی نیستن . چادر و حجاب فقط واسه توی دادگاه و سرقبره!
البته خدمتکارها و آدمهای بدبخت بیچاره هم چادری اند!
همه مشکلات فرهنگی مملکت رو رها کردن چسبیدن به مساله خیلی مهم و پایه ای زن بابا!!! ای ول به همون کارگردان جومونگ که بلده چه جوری فرهنگ مملکتش رو زنده کنه و تا محروم ترین نقاط ایران (با این پیشینه وغنای فرهنگی) پیش بره....