سلام.خوبيد؟ ببخشيد من تو اين ماه يه خورده سرم شلوغه براي همين مجبورم يك كم دير به دير بيام. ولي ان شا الله  بعد از اين يك ماه  بازم سعي مي كنم تند تند بيام  و پر كار باشم.

اما حالا مي خوام يه خاطره جالب براتون تعريف كنم. ما چند روز پيش رفته بوديم خونه يكي از به اصطلاح فاميل ها براي پس دادن بازديد عيدشون. ايشون كه ما و افكار ما رو خوب مي شناخت به محض ورود ما تلويزيون رو روشن كرد و يك راست رفت رو ماهواره و شبكه مفرح  بي بي سي فارسي . حالا توضيح مي دم چرا مفرح . سفر رئيس جمهور به اروميه بود و اين به اصطلاح شبكه داشت گزارش پخش مي كرد. خانم مجري گفت مخالفان رفتن به اون محل و شعار دادند و ال كردند و بل كردند .حالا ما ساعت 2 بعد از ظهر اخبار ديده بوديم كه مردم چه استقبال بي نظيري كردن. همش منتظر بودم ببينم عكسي چيزي نشون مي ده يا نه. كه بالا خره نشون داد البته از بالا. واي كه تركيدم از خنده. مردم رو نشون داد ولي نمي دونم چرا پرچم هاي ايران دستشون بود و عكس هاي رهبر. سحر _ خواهر كوچكترم _ گفت بابا نشون نمي دادي سنگين تر بودي. منم گفتم لابد يادشون رفته پرچم ها رو سبز كنن و عكساي آقا رو حذف كنن. تازه يه چيز جالب تر مجريه مي گفت مردم  شعار مي دادند تا زنده ايم ايستاده ايم .بيچاره نفهميده بود كه مردم اين شعار رو براي اسلام و انقلاب و امام و رهبر سر داده اند. شايد هم فهميده بود و مي خواست با زرنگي ـ بخوانيد حماقت ـ اين حمايت رو يه جوري به خودشون مربوط بكنه. خلاصه من يه نگاه كردم به صاحب خونه كه ببينم چه حالي شده. ديدم نه خير انگار اينها اصلا روشون كم نمي شه.انگار این سوتی ها رو نديدند و نشنيدند .ياد اين افتادم كه بعضي ها به چشم ها و گوشها و قلبهاشون مهر مي خوره.