در حسينيه دلمان، مرغهاي محبت سينه مي‏زنند و اشكهاي يتيم در خرابه چشم، بيقراري مي‏كنند.

سينه ما تكيه‏اي قديمي است، سياهپوش با كتيبه‏هاي درد و داغ ....

درب آن با كليد «يا حسين» باز مي‏شود و زمين آن با اشك و مژگان، آب و جارو مي‏شود.

ما دلهاي شكسته خود را وقف "اباعبدالله" كرده‏ايم و اشك خود را نذر كربلا،

و اين «وقفنامه» به امضاي حسين رسيده است.....

اين است كه زيارت، ترجيع‌بند ايام سال ماست




صبحها وقتي سفره دعا و عزا گشوده مي‏شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق مي‏شود.

ابتدا چند مشت «آب بيداري» به صورت جان مي‏زنيم، تا «خواب غفلت» را بشكنيم.

زيارتنامه را كه مي‏بينيم، چشممان آب مي‏افتد و ...

"السلام عليك" را كه مي‏شنويم، بوي خوش كربلا به مشاممان مي‏رسد.

توده‏هاي بغض، در گلويمان متراكم مي‏گردد و هواي دلمان ابري مي‏شود و آسمان ديدگانمان باراني!

سر سفره ذكر مصيبت، قندان‏ دهانمان را پر از حبّه قند «يا حسين» مي‏كنيم و نمكدان چشممان دانه دانه اشك بر صورتمان مي‏پاشد.

به دهان كه مي‏رسد، قند و نمك در كاممان مي‏آميزد و اين محلول شور و شيرين، درمان عشق ماست و نمك‏گير سفره حسين مي‏شويم.

اين است كه تا آخر عمر، دست و دل از حسين بر نمي‏داريم.

آنگاه جرعه‏جرعه زيارت عاشورا مي‏نوشيم و سر سفره توسّل، «ولايت» را لقمه‏لقمه در دهان كودكانمان مي‏گذاريم.

غذاي ما از عطاي حسين است.

الحمدلله... در اين خشكسالي دل و قحطي عشق، نم‏نم باران اشك، غنيمتي است كه رواق آينه‏كاري شده چشمان ما را شستشو مي‏دهد.

خدايا! ما را به چشمه كربلا و نهر علقمه تشنه‏تر كن و معمار اشك را براي آبادي دلهايمان بفرست.


امروز بر سر دلهاي ما پرچمي نصب شده كه بر آن نوشته است:

" السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين "


( جواد محدثي)




پ.ن: دعايم كنيد ....